سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۲۹- امیر حاج
شهید عشق را جز من کسی ماتم نمیدارد
که خواهد ماتم من داشتن روزی که من میرم
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۲۹- امیر حاج
خوش آنکه پهلوی هم، چون برگ های نرگس
جمعی نشسته باشند جامی در آن میانه
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۲۹- امیر حاج
من بیدل، که از عشقت در آب و آتشم شبها
چو شمع افتاده از تاب تبم تبخاله بر لبها
نه صورت بر در و دیوار صورتخانه چین است
تو را دیدند خوبان و تهی کردند قالبها
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۳۰- میرزا قاسم
برآی ای جان ز تن بهر نثار اکنون که یار آمد
اگر در عاشقی روزی، مرا خواهی بکار آمد
دل دیوانه ام از یار جدا میگردد
کس ندانست که دیوانه کجا میگردد
در عشق تو گر چنین حزین خواهم بود
[...]
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۳۲- امیر سید شریف
دورم ز بزم وصل تو، ای ماه چون کنم
جان بر لبم ز ناله رسید آه چون کنم
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۳۳- شاه طاهر
شاهد مهر چو آید بشبستان حمل
لاله فانوس برافرازد و نرگس مشعل
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۳۴- قاضی روح الله
مراست غرقه بخون چشم اشکبار از تو
به غیر خون دلم نیست در کنار از تو
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۳۷- میر عبدالکریم
تا چند از فراق تو درد و جفا کشم
رحمی! که بر لب آمده جان بلا کشم
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۳۸- میر حسین
من عاشق آن روی چو ماهم چه توانکرد
دیوانه آن زلف سیاهم چه توانکرد
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۳۹- خلیفه اسدالله
شمعی که بسوخت جان غم پروردم
تا گفت که پروانه خویشت کردم
می میرم اگر نمی روم نزدیکش
میسوزم اگر بگرد او میگردم
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۴۰- میرزا سلطان ابراهیم امینی
دل او مهبط کلام خدای
این چنین کرسی ای که دیده بجای
وسع آن کرسی ار ز من پرسی
هفت دریا و یک گز کرسی
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۴۰- میرزا سلطان ابراهیم امینی
در چمن یار چو با آن قد و قامت برخاست
سرو بنشست ز دعوی و قیامت برخاست
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۴۰- میرزا سلطان ابراهیم امینی
نقش کتابه صورت ما فی الضمیر دل
کاز فقره های فقر بمعنی مفقر است
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۴۱- میر همایون
بزنجیرم چو کرد از بیقراری دلستان من
دل زنجیر شد سوراخ سوراخ از فغان من
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۴۳- میر علی عرب
تا دلم از زلف یار مایه سودا گرفت
همچو صبا دست زد دامن صحرا گرفت
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۴۴- امیر راستی
ز راستی قد الفاظ او چنان موزون
که سجده می بردش سروهای بستانی
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۴۷- قاضی محمد
در صحبت رندان دو سه روزم گذر افتاد
خالی زریا بود، مرا نیز در افتاد .
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۴۸- قاضی عطاءالله
ز کارهای جهان عاشقی خوشست مرا
و گر نه کار در این کارخانه بسیار است
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۵۰- میرک خرد
بیا ساقی بده جامی بمن از روی یاری ها
که دیگر نگذرد در خاطرم دنیا و ما فیها
چشم مست تو که دی بر من بی تاب افتاد
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ اول : در ذکر سادات رفیع الدرجات » ۵۱- سید حسن قاضی
توان به هجر تو آسان وداع جان کردن
ولی وداع تو آسان نمیتوان کردن