گنجور

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۶۱

 

گلستان جای تو ای نازنینم

مو در گلخن به خاکستر نشینم

چه در گلشن چه در گلخن چه صحرا

چو دیده واکرم جز ته نوینم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۶۲

 

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم

به دریا بنگرم دریا ته وینم

بهر جا بنگرم کوه و در و دشت

نشان روی زیبای ته وینم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۶۳

 

خوش آنساعت که دیدار ته وینم

کمند عنبرین تار ته وینم

نوینه خرمی هرگز دل مو

مگر آن دم که رخسار ته وینم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۶۴

 

الهی دشمنت را خسته وینم

به سینه اش خنجری تا دسته وینم

سر شو آیم احوالش بپرسم

سحر آیم مزارش بسته وینم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۶۵

 

اگر جسمم بسوزی سوته خواهم

اگر چشمم بدوزی دوته خواهم

اگر باغم بری تا گل بچینم

گلی همرنگ و همبوی ته خواهم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۶۶

 

بیا سوته دلان گردهم آئیم

سخنها واکریم غم وانمائیم

ترازو آوریم غمها بسنجیم

هر آن سوته تریم وزنین تر آئیم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۶۷

 

نمیدانم که سرگردان چرایم

گهی نالان گهی گریان چرایم

همه دردی بدوران یافت درمان

ندانم مو که بیدرمان چرایم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۶۸

 

ز حال خویشتن مو بیخبر بیم

ندونم در سفر یا در حضر بیم

فغان از دست تو ای بیمروت

همین ذونم که عمری دربدر بیم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۶۹

 

بوره یکدم بنالیم و بسوجیم

از آنرویی که هر دو تیره روجیم

ته بلبل حاش لله مثل مو نی

نبو جز درد و غم یک عمر روجیم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۰

 

عزیزا ما گرفتار دو دردیم

یکی عشق و دگر در دهر فردیم

نصیب کس مباد این غم که ما راست

جمالت یک نظر نادیده مردیم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۱

 

بیا تا دست ازین عالم بداریم

بیا تا پای دل از گل برآریم

بیا تا بردباری پیشه سازیم

بیا تا تخم نیکوئی بکاریم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۲

 

بوره کز دیده جیحونی بسازیم

بوره لیلی و مجنونی بسازیم

فریدون عزیزم رفتی از دست

بوره کز نو فریدونی بسازیم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۳

 

بوره سوته دلان با ما بنالیم

زدست یار بی پروا بنالیم

بشیم با بلبل شیدا به گلشن

اگر بلبل نناله ما بنالیم

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۴

 

ته سر ورزان مو سودای ته ورزان

گریبان بلرزان وا ته لرزان

کفن در کردنم صحرای محشر

هران وینان احوال ته پرسان

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۵

 

برندم همچو یوسف گر به زندان

و یا نالم ز غم چون مستمندان

اگر صد باغبان خصمی نماید

مدام آیم به گلزار تو خندان

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۶

 

دلم از دست ته نالانه نالان

اندرون دلم خون کشته پالان

هزاران قول با ما بیش کردی

همه قولان ته بالان بالان

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۷

 

گلی کشتم باین الوند دامان

آوش از دیده دادم صبح و شامان

چو روج آیو که بویش وا من آیو

برد بادش سر و سامان بسامان

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۸

 

خوشا آنان نه سر دارند نه سامان

نشینن هر دو پا پیچن به دامان

شو و روزان صبوری پیش گیرن

بیاد روی دلداران مدامان

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۹

 

بوره ای دل بوره باری بشیمان

مکه کاری کز آن گردی پشیمان

یه دو روزی بناکامی سرآریم

باشه روزی که گل چینیم بدامان

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۰

 

بوره منت بریم ما از کریمان

بکشیم دست از خوان لئیمان

کریمان دست در خوان کریمی

که بر خوانش نظر دارند کریمان

باباطاهر
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۹