گنجور

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۶۱

 

فلک! زار و نزارِم کِردی آخِر

جدا از گلعذارِم کِردی آخِر

میان تختهٔ نرد محبت

شش و پنجی بکارِم کردی آخر

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۶۲

 

اگر شیری اگر میری اگر مور

گذر باید کنی آخر لب گور

دلا رحمی بجان خویشتن کن

که مورانت نهند خوان و کنند سور

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۶۳

 

اگر شیری اگر ببری اگر گور

سرانجامت بود جا در ته گور

تنت در خاک باشد سفره گستر

بگردش موش و مار و عقرب و مور

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۶۴

 

دلا اصلا نترسی از ره دور

دلا اصلا نترسی از ته گور

دلا اصلا نمی‌ترسی که روزی

شوی بنگاه مار و لانهٔ مور

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۶۵

 

جره بازی بدم رفتم به نخجیر

سبک‌دستی بزد بر بال من تیر

برو غافل مچر در کوهساران

هرآن غافل چرد غافل خورد تیر

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۶۶

 

بوره بلبل بنالیم از سر سوز

بوره آه سحر از مو بیاموز

تو از بهر گلی ده روز نالی

مو از بهر دل‌آرامم شو و روز

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۶۷

 

جدا از رویت ای ماه دل افروز

نه روز از شو شناسم نه شو از روز

وصالت گر مرا گردد میسر

همه روزم شود چون عید نوروز

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۶۸

 

مو که سر در بیابانم شو و روز

سرشک از دیده بارانم شو و روز

نه تب دیرم نه جایم میکند درد

همیدونم که نالونم شو و روز

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۶۹

 

بی ته سر در بیابانم شو و روز

سرشک از دیده بارانم شو و روز

نه بیمارم که جایم میکری درد

همیدانم که نالانم شو و روز

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۰

 

غم و درد مو از عطار واپرس

درازی شب از بیمار واپرس

خلایق هر یکی صد بار پرسند

تو که جان و دلی یکبار واپرس

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۱

 

خداوندا بفریاد دلم رس

کَس بی کس تویی مو مانده بیکس

همه گویند طاهر کس نداره

خدا یار مو چه حاجت کس

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۲

 

گلی که خود بدادم پیچ و تابش

به اشک دیدگانم دادم آبش

درین گلشن خدایا کی روا بی‌؟

گل از مو‌، دیگری گیرد گلابش‌؟

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۳

 

قضا رمزی ز چشمان خمار‌ش

قدَر سرّی ز زلف مشگ‌بار‌ش

مه و مهر آیتی ز‌آن روی زیبا

نکویان‌ِ جهان آیینه دارش

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۴

 

به قبرستان گذر کردم کم و بیش

بدیدم قبر دولتمند و درویش

نه درویش بی‌کفن در خاک رفته

نه دولتمند برده یک کفن بیش

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۵

 

شب تار است و گرگان می‌زنند میش

دو زلفانت حمایل کن بوره پیش

از آن کنج لبت بوسی به مو دِه

بگو راه خدا دادم به درویش

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۶

 

فلک نه همسر‌ی دارد نه هم‌کف

به خون‌ریز‌ی دلش اصلا نگفت اف

همیشه شیوهٔ کارش همینه

چراغ دودمانی‌را کند پف

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۷

 

دلی دیرم ولی دیوانه و دنگ

زَدَستِم شیشهٔ ناموس بر سنگ

ازین دیوانگی روزی برآیم

که در دامان دلبر برزنم چنگ

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۸

 

وای آن روجی که در قبرم نهند تنگ

ببالینم نهند خشت و گل و سنگ

نه پای آنکه بگریزم ز ماران

نه دست آنکه با موران کنم جنگ

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۹

 

دلی دیرم چو مو دیوانه و دنگ

زده آیینهٔ هر نام بر سنگ

به مو واجند که بی‌نام و ننگی

هر آن یارش تویی‌، چه نام و چه ننگ

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۸۰

 

حرامم بی‌ته بی آلاله و گل

حرامم بی‌ته بی آواز بلبل

حرامم بی اگر بی‌ته نشینم

کشم در پای گلبن ساغر مُل

باباطاهر
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۹