فلک! زار و نزارِم کِردی آخِر
جدا از گلعذارِم کِردی آخِر
میان تختهٔ نرد محبت
شش و پنجی بکارِم کردی آخر
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
فلک! زار و نزارِم کِردی آخِر
جدا از گلعذارِم کِردی آخِر
میان تختهٔ نرد محبت
شش و پنجی بکارِم کردی آخر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنجی که عشق به او وارد کرده سخن میگوید. او احساس میکند که در پایان کار، به شدت آسیبدیده و جدا از معشوقش شده است. همچنین اشاره میکند که در بازی عشق، به گونهای بازی شده که نتیجهای ناپسند نصیبش شده است. به طور کلی، شاعر از حس ناامیدی و تنهایی خود در عشق میگوید.
هوش مصنوعی: ای آسمان! بیچاره و رنجورم کردی، در نهایت مرا از گلزار جدا کردی.
هوش مصنوعی: در بازی محبت، تو نقش شش و پنج را برای من بازی کردی و در نهایت خودت را از من دور کردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ذلیل و خوار و زارم کردی آخر
پریشان روزگارم کردی آخر
به فایز بستی اول عهد و پیمان
به غربت رهسپارم کردی آخر
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.