باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۱
بهار آیو به هر شاخی گلی بی
بهر لاله هزاران بلبلی بی
بهر مرزی نیارم پا نهادن
مبو کز مو بتر سوز دلی بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۲
همه دل ز آتش غم سوتنی بی
بهرجان سوز هجر افروتنی بی
که از دست اجل بر تن قبائی
اگر شاه و گدائی دوتنی بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۳
بدنیای دنی کی ماندنی بی
که دامان بر جهان افشاندنی بی
همی لا تقنطوا خوانی عزیزا
دلا یا ویلنا هم خواندنی بی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۴
یقینم حاصله که هرزه گردی
ازین گردش که داری برنگردی
بروی مو ببستی هر رهی را
بدین عادت که داری کی ته مردی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۵
مو را نه فکر سودایی نه سودی
نه در دل فکر بهبودی نه بودی
نخواهم جو کنار و چشمه سارون
که هر چشمم هزارون زنده رودی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۶
اگر دردم یکی بودی چه بودی
وگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم طبیبی یا حبیبی
ازین هر دو یکی بودی چه بودی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۷
از آن روزی که ما را آفریدی
به غیر از معصیت چیزی ندیدی
خداوندا به حق هشت و چارت
ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۸
بهمو واجی چرا ته بیقراری
چو گل پروردهٔ باد بهاری
چرا گردی بهکوه و دشت و صحرا
بهجان او ندارم اختیاری
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۲۹
همه روزم فغان و بیقراری
شوان بیداری و فریاد و زاری
بمو سوجه دل هر دور و نزدیک
ته از سنگیندلی پروا نداری
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۰
خدایا دل ز مو بستان به زاری
نمیآید ز مو بیمارداری
نمیدونم لب لعلش به خونم
چرا تشنه است با این آبداری
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۱
مرا دیوانه و شیدا ته دیری
مرا سرگشته و رسوا ته دیری
نمیدونم دلم دارد کجا جای
همیدونم که دردی جا ته دیری
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۲
نگارینا دل و جانم ته دیری
همه پیدا و پنهانم ته دیری
نمیدانم که این درد از که دیرم
همیدانم که درمانم ته دیری
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۳
مسلسل زلف بر رخ ریته دیری
گل و سنبل بههم آمیته دیری
پریشان چون کری زلف دو تا را
بههر تاری دلی آویته دیری
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۴
بهرویت از حیا خوی ریته دیری
دو ابرویت بهناز آمیته دیری
به سحر دیده در چاه زنخدان
بسی هاروت دل آویته دیری
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۵
سمن زلفا بری چون لاله دیری
ز نرگس ناز در دنباله دیری
از آن رو سه بهمهرم بر نیاری
که در سر نازِ چندین ساله دیری
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۶
غم اندر سینهٔ مو خانه دیری
چو ویرانه که بوم آشانه دیری
فلک اندر دل مسکین مو نه
ازین غم هرچه در انبانه دیری
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۷
کُشیمان ار بهزاری از که تِرسی؟
برانی گر بهخواری از که ترسی؟
مو با این نیمهدل از کس نترسم
دو عالم دل ته داری از که ترسی؟
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۸
کشم آهی که گردون پر شرر شی
دل دیوانهام دیوانهتر شی
بترس از برق آه سوته دیلان
که آه سوته دیلان کارگر شی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۹
دل دیوانهام دیوانهتر شی
خرابه خانهام ویرانهتر شی
کشم آهی که گردون را بسوجم
که آه سوته دیلان کارگر شی
باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴۰
الهی ای فلک چون مو زبون شی
دلت همچون دل مو غرق خون شی
اگر یک لحظهام بیغم بوینی
یقین دانم کزین غم سرنگون شی