گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در ستایش شاهنشاه اسلام‌پناه ناصرالدین شاه غازی خلدلله ملکه گوید

 

دوش کانجم شد عیان بر این سپهر گرد گرد

همچو پیکان ‌های سیمین از درون تیره‌ گرد

راست گفتی صد هزاران مهره از عاج سپید

چیده نراد قضا بر آبنوسن تخه نرد

یا نه‌ گفتی صدهزاران عنکبوت از سیم ناب

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در ستایش پادشاه رضوان جایگاه محمد شاه غازی طاب الله ثراه فرماید

 

عجبی عجب آن پسر به سر دارد

مانا که ز حسن خود خبر دارد

وقتست‌که سرگران شود با خویش

از بس ‌که‌ کرشمه آن پسر دارد

زان پیش‌ ‌که دل دهم ندانستم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در ستایش امیر کامکار محمدحسن‌خان سردار فرماید

 

فلک‌ خورشید و جنت حور و بستان یاسمن دارد

عیان این هرسه را در یک‌گریبان ماه من دارد

یکی شاهست در لشکر چو در صف بتان آید

یکی ماهست در انجم چو جا در انجمن دارد

قدش از قامت طوبی سبق بر دشت در خوبی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در ستایش شاهزاده مبرور شجاع السلطنه حسنعلی میرزا گوید

 

به کف هر آنکه سر زلف دلستان دارد

به دست سلسله عمر جاودان دارد

جبین و چهره و ابروی دوست پنداری

به برج قوس مه و مشتری قران دارد

میان جمع پریشان دلی ز من‌گم شد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - د‌ر ستایش دبیر بی‌نظیر میرزا عبدالله منشی فرماید

 

هله نزدیک شد ای دل‌ که زمستان‌ گذرد

دور بستان شود و عهد شبشان‌ گذرد

ابر بر طرف چمن‌ گریان‌ گریان پوید

لاله بر صحن دمن خندان خندان گذرد

هر سحرکبک چو از راغ خرامد سوی باغ

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در ستایش امیر د‌یوان میرزا نبی‌خان فرماید

 

عید آمد و آفاق پر از برگ و نواکرد

مرغان چمن را ز طرب نغمه‌سراکرد

بی برگ و نوا بود ز تاراج خزان باغ

عید آمد وکارش همه با برگ و نواکرد

هم ابرلب لاله پر از در عدن ساخت

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - در ستایش شاهنشاه جمجاه محمد شاه غازی طاب ا‌لله ثراه فرماید

 

الا تدارک ماه صیام بایدکرد

خلاف عادت شرب مدام باید کرد

به مصلحت دو سه روزی نماز باید کرد

ز می قعود و به تقوی قیام بایدکرد

ز بانگ زیر و بم مقریان بد آواز

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - در ستایش امیر دیوان میرزا نبی خان فرماید

 

آن کیست که باز آمد و در بزم نظر کرد

جان و دل ما از نظری زیر و زبر کرد

آن برق یمانست‌که افتاد به خرمن

یا صاعقه‌یی بود که بر کوه ‌گذر کرد

خیزید و بگیرید و بیارید و بپرسید

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۲ - در ستایش نواب شاهزادهٔ رضوان جایگاه فریدون میرزا حکمران فارس طاب الله ثراه فرماید

 

ماهم ز در درآمد و بر من سلام کرد

مشکوی من ز طرهٔ خود مشک‌فام‌کرد

با هم دمید ماه من و مهر آسمان

روشن جهان ازاین دو ندانم‌کدام‌ کرد

رضو‌ان ندانما که به غلمان چه خشم‌کرد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۳ - در مدح شجاع‌السلطنه حسنعلی میرزا گوید

 

باد نوروزی شمیم عطر جان می‌آورد

در چمن ‌از مشک چین صد کاروان می‌آورد

رستم عید از برای چشم‌ کاووس بهار

نوشدارو از دل دیو خزان می‌آورد

با منوچهر صبا زی آفریدون ربیع

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴ - در ستایش پادشاه رضوان جایگاه مروج ملت نبی حجازی محمدشاه غازی طاب ثراه‌ گوید

 

ساقی بده رطل گران زان می که دهقان پرورد

انده برد غم بشکرد شادی دهد جان پرورد

در خم دل پیر مغان در جام مهر زر فشان

در دست‌ ساقی‌ قوت‌جان ‌رخسار جانان پرورد

در جان جهد زان پیشتر کاندر گلو یابد خبر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۵ - در ستایش نایب السلطنهٔالعلیه ولیعهد عباس شاه مبرور فرخ نیای پادشاه منصور و تفنن به مدح قایم‌مقام فرماید

 

چون خواست کردگار که گیتی نظام گیرد

دولت قویم‌ گردد ملت قوام‌ گیرد

ملک رمیده از نو باز انقیاد جوید

دین شمیده از نو باز انظام‌گیرد

عباس شاه ملک ستان را نمود مُلهَم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - د‌ر ستایش شاهزاده‌ ی کیوان سریر اردشیر میرزا ‌دام‌ اقباله فرماید

 

صبح آفتاب چون ز فلک سر زد

ماهم به خشم سندان بر در زد

جستم ز جاگشودم درگفتی

خورشید از کنار افق سر زد

ای بس‌ که حنده خندهٔ نوشینش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در ستایش مولای متقیان امیر مؤمنان علی بن ابیطالب

 

بجز لب تو کزو گفت شکرین خیزد

که دیده لعل کزو جوی انگبین خیزد

عجب ز سادگی سرو بوستان دارم

که پیش قامت موزونت از زمین خیزد

قد تو سرو بود طرّهٔ تو مشک اگر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در مدح شاهزاده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا

 

ای صفاهان مژده کاینک شاه دوران می رسد

جسم بیجان ترا از نو به تن جان می‌رسد

غصه را بدرود کن‌کاید مسرت این زمان

درد را پیغام‌ ده‌ کاین‌ لحظه درمان می‌رسد

گرد نعل توسنش بنشست بر اندام ما

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹ - د‌ر مدح شجاع ا‌لسلطنه حسنعلی میرزا طاب ‌ثراه گوید

 

مگر شرمنده از تیغ شه و ابروی جانان شد

که امشب ماه عید اندر نقاب ابر پنهان شد

و یا ابراز پی ایثار بزم جشن عید شه

به‌رغم سیم ماه نو ز باران ‌گوهرافشان شد

و یا بهر مبارک‌باد عید از عالم بالا

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - د‌ر ستایش امیرزاد‌ه شیرد‌ل ارغون میرزا ابن شجاع ا‌لسلطنه گوید

 

به ‌گوش از هاتف غیبم سحرگه این ندا آمد

که‌وقت عشرت جانبخش و جشن جانفزا آمد

به سالاری سپهسالار دارای تهمتن تن

گو سهراب دل شهزاده ارغون میرزا آمد

ظفرمندی‌که هندی اژدهای اژدر اوبارش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - د‌ر ستایش شاهزاده ‌کیوان سریر اردشیر میرزا و تشبیب به مدح شاهنشاه اسلام ‌پناه

 

سحر بشیر ملکزاده اردشیر آمد

مرا دوباره به پستان شوق شیر آمد

نگشته بود تباشیر صبح فاش هنوز

که سوی من زره آن ماهرو بشیر آمد

سیه غلامکم از خوشدلی صفیری زد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - ‌در مدح ابوالسلاطین عباس شاه غازی نیای بیضا رای شاهنشاه ‌اسلام پناه خلدلله ملکه فرماید

 

هست ‌از دو کعبه ‌امروز دین‌ خدای خرسند

کز فر آن دو کعبه است شاخ هدی ‌برومند

آن‌کعبه صدر ملت این‌ کعبه پشت دولت

آن را به شرع پیمان ، این‌ را به عدل پیوند

صید اندر آن حرامست در ملت پیمبر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - د‌ر ستایش کهف الادا‌نی‌والاقاصی‌جناب‌حاج‌میرزا آقاسی رحمه ا‌لله فرماید

 

ازین‌سان کابر نیسانی دمادم گوهر افشاند

اگر ترک ادب نبود به دست خواجه می‌ماند

درختان را چه شد کامروز می‌رقصند از شادی

مگر بر شاخ‌گل بلبل مدیح خواجه می‌خواند

جناب حاجی‌ آقاسی که‌ریزد طرح‌صد گردون

[...]

قاآنی
 
 
۱
۳۱۵
۳۱۶
۳۱۷
۳۱۸
۳۱۹
۳۷۶