گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۷ - وله ایضاً رحمه‌لله

 

صبح چون مهر سرزد از خاور

مهربان ماه من رسید از در

جعد چین چین فتاده تا به میان

زلف خم خم رسیده تا به‌ کمر

هان مگو زلف یک چمن سنبل

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۸ - در ستایش شاهزاده فریدون میرزا

 

طراق سندان برخاست ای غلام از در

یکی بپوی وز کوبنده می بجوی خبر

ببین‌که طارق لیلست یا که سارق خیل

ببین‌که طالب خیرست یاکه جالب شر

برو بگو چه‌ کسی‌ کیستی چه داری نام

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در ستایش شاهنشاه اسلام پناه ناصرالدین شاه غازی خلدالله ملکه‌گوید

 

فرو بگرفته‌ گیتی را به باغ و راغ وکوه و در

نم ابرو دم باد و تف برق و غو تندر

شخ از نسرین هوا از مه چمن ازگل تل از سبزه

حواصل‌بال و شاهین‌چشم و هدهدتاج و طوطی‌پر

ز ابرو اقحوان و لاله و شاه اسپرم بینی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰ - در تعریف کتاب باده بی‌خمار و ستایش خاقان خلد آشیان فتحعلی شاه طاب‌الله ثراه گوید

 

لبالب کن ای مهربان ماه ساغر

از آن آب‌گلگون از آن آتش تر

کزان آتش تر بسوزیم دیوان

وز آن آب‌گلگون بشوییم دفتر

همای من ای باز طوطی تکلم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۱ - در ستایش محمد شاه گوید

 

ماه رمضان آمد ای ترک سمنبر

برخیز و مرا سبحه و سجاده بیاور

واسباب طرب را ببر از مجلس بیرون

زان پیش گه ناگاه ثقیلی رسد از در

وان مصحف فرسوده‌که پارینه ز مجلس

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۲ - ‌در ستایش امیرکبیر میرز تقی خان رحمه‌آلله فرماید

 

یازده ماه ‌کند روزه به هر سال سفر

پس ز راه آید و سی روز کند قصد حضر

زان‌گرامیست ‌که دیر آید و بس زود رود

خرم آنکوکند اینگونه به هر سال سفر

غایب آنگاه‌ گرامیست ‌که آید از راه

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۳ - د‌ر نعت خاتم‌الانبیا صلی‌لله علیه و آله و ستایش پادشاه غازی محمدشاه طاب ثراه فرماید

 

آفتاب و سایه می‌رقصند با هم ذره‌وار

کافتاب دین و سایه حق شد امروز آشکار

دفتر ایجاد را امروز حق شیرازه بست

تا درآرد فرد فرد اوصاف خود را در شار

گلشن ابداع را امروز یزدان آب داد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴ - د‌ر تعربف مصور و توصیف تصویر فرماید

 

آفرین برکلک سحرانگیز آن صورت‌نگار

کز مهارت برده معنیها درین صورت به ‌کار

راست پنداری مثالی ‌کرده زین تمثال نقش

از عروس ملک و شوی بخت و زال روزگار

کرده یکسو نوعروسی نقش‌ کاندر صورتش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - و له ایضاً فی مدحه

 

از خجلت تیغ ملک و ابروی دلدار

دوشینه مه عید نگردید نمودار

یا موکب شه‌گرد برانگیخت ز هامون

وان پرده‌یی از گرد برافکند به رخسار

یا نقش سم دیونژاد ابرش شه دید

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۶ - در ستایش شاهزاده ی رضوان آرامگاه نواب فریدون میرزا طاب ثراه گوید

 

از سر دوش دو ضحاک درآویخت دو مار

کان دو مار از همه آفاق برآورد دمار

مار آن عمرگزا چون نفس دیو لعین

مار این روح‌فزا چون اثر باد بهار

مار آن چون به‌کمر سایه‌یی از ابر سیاه

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۷ - در منقبت مولانا اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام و ستایش شاهنشاه ناصرالدین شاه خلدالله ملکه گوید

 

اسم شد مشیّد و دین ‌گشت استوار

از بازوی یدالله و از ضرب ذوالفقار

آن رحمت خدای ‌که از لطف عام اوست

شیطان هنوز با همه عصیان امیدوار

آن اولین نظر که ز رحمت نمود حق

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۸ - در ستایش ابولملوک فحتعلی‌شاه طاب لله ثراه و جعل الجنهٔ مثواه‌ گوید

 

افتتاح هر سخن در نزد مرد هوشیار

نیست نامی به ز نام نامی پروردگار

آنکه از ابداع صنع او به یک فرمان‌ کن

نور هستی از سواد نیستی‌گشت آشکار

آنکه بی‌سعی ستون افراخت خرگاه سپهر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۹ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده فریدون میرزا طاب ثراه

 

امروز از دوکعبه جهان دارد افتخار

کز فر آن دو کعبه بود ملک برقرار

آن مَضجع ملایک و این مرجع ملوک

آن دافع‌کبایر و این رافع‌کبار

آن‌کعبه در عرب بود این‌کعبه در عجم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۰ - در تهنیت ورود مسعود امیرکبیر حسین خان د‌ر ملک فارس‌ گوید

 

ای اهل فارس ، مژده که از فضل کردگار

آمد به ملک فارس امیر بزرگوار

در موکبش سواره‌ گروه از پس‌ گروه

در لشکرش پیاده قطار از پی قطار

در پشت صد‌ کتیت با تیغ زرفشان

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۱ - د‌ر مدح فریدون میرزا گوید

 

ای ترک می فروش ای ماه میگسار

بنشین و می بنوش برخیز و می بیار

راه خطا مرو ترک عطا مکن

بیخ وفا مَکَن، تخم جفا مکار

بستان بده بنوش بنشین بگو بجوش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۲ - و له ایضاً

 

ای زان دو سیه مار که جا داده به گلزار

عطار کمندافکن و سحار زره‌دار

سحار ندیدیم زره‌پوش و معربد

عطار نخواندیم کمندافکن و خونخوار

عقرب همه زهر آرد و آهو همه نافه

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۳ - د‌ر ستایش امیر مبرور آ‌صف‌الدوله اللهیارخان‌گوید

 

ای طره و چهر تو یکی نار و یکی مار

بی‌نار تو در نارم و بی‌مار تو بیمار

بی‌نار تو یارست مرا ناله و اندوه

بی‌مار توکارست مرا مویه و تیمار

جز من‌ که به نار تو و مار تو گریزم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۴ - در ستایش نظام الدوله حسین خان و به تهنیت تمثال همایون

 

ای همایون صورت میمون شاه‌ کامگار

یک جهان جانی‌ که جان یک جهان بادت نثار

صورت روح‌الامینی یا که تمثال وجود

روضهٔ خلد برینی یا که نقش نوبهار

ماهتابی زان فروغت افتد اندر هر زمین

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۵ - ‌در تهنیت تشریف پادشاهی و مدح علیخان والی گوید

 

باد میمون این بهین تشریف شاه‌کامگار

بر علیخان آن مهین فرزند صاحب‌اختیار

شه‌ بود خورشید و او ماهست‌ و ابن ‌تشریف ‌نور

دایم از خورشدگیرد ماه نور مستعار

پادشه‌ بحرست ‌و او درجست‌ و این ‌تشریف در

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۶ - در ستایش نظام‌الدوله حسین خان فرماید

 

با فال نیک بهر زمین‌بوس شهریار

آمد ز ملک جم سوی ری صاحب ‌اختیار

کهتر غلام شاه خداوند ملک جم

کمتر رهی خواجه خداوند حق ‌گزار

سالی دو پیش ازین‌که شد آشفته ملک جم

[...]

قاآنی
 
 
۱
۳۱۵
۳۱۶
۳۱۷
۳۱۸
۳۱۹
۳۷۳