گنجور

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۲

 

آن چه روی است آن شکفته گردش اندر گلستان

وان چه جرّاره است خفته سال و مه بر گل ستان

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۳

 

شاه گیتی خسرو لشکرکش لشکرشکن

سایهٔ یزدان شه کشور ده کشورسِتان

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۴

 

ار یقین خواهی که بینی از گمان آویخته

آنکه آن فربه سرینش بنگر و لاغر میان

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۵

 

هزیمت رفتگان چونان همی رفتند روی از پس

چن اندر رستخیز آنکس کجا گویندۀ بهتان

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۶

 

سپهسالار لشکرشان یکی لشکر کاری

شکسته شد از و لشکر ولیکن لشکر ایشان

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۷

 

بوسه ندهد ما را ، ما را ندهد بوسه

غمگین دل ما دارد ، دارد دل ما غمگین

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۸

 

ابلق ایام را تا بر نشیند میرود

سبز خنگ چرخ پیش قدر او پالادۀ

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۹

 

در آن زمین که خلافش بود نیارد رست

ز هیچ باغ درخت و ز هیچ راغ گیاه

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۳۰

 

بهر تلی بر از خسته گروهی

بهر غفچی بر از فر خسته پنجاه

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۳۱

 

گرفتم که جایی رسیدی ز مال

که زرین کنی سندل و چاچله

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۳۲

 

همی بوستان سازی از دشت او

چمنهاش پر لاله و چاوله

که شادی کنان اندر آن بوستان

تو شادی کنی گر کنندت یله

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۳۳

 

همیشه بود نعمتت را خورنده

چه آزاد و بنده چه خرد و چه رنده

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۳۴

 

گل سوری بماه اندر شکفته

بر او بر کژدم جرّاره خفته

دو لب چون دانۀ نارست لیکن

بنوک سوزن اندیشه سفته

نکوروئی که از فردوس حورا

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۳۵

 

ای ماه سیه پوش تو روشن شده ماهی

هم شمع سرای من و هم پشت سپاهی

از قامت و قدّ تو برد سرو بلندی

وز حلقۀ زلف تو برد قیر سیاهی

جانم بصلاح آید از آن نوش لب تو

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۳۶

 

ای ترک میر ، فتنۀ بغما و خلخی

هم سر و مشک زلفی و هم ماه گلرخی

همچون بهار خرّم دردیده خرمی

همچون همای فرّخ بر بنده فرخی

در جادویی معلم پیران بابلی

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۳۷

 

ز زلف تو برده ست شبوّی بوی

ازو گشت پر مشک مشکوی و کوی

کجا جوی خون بینی ای دلربای

رخان مرا اندر آن جوی جوی

تو گوئی که دل شستم از تو چرا

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۳۸

 

حلقهٔ زلفش به گل بر غالیه دارد همی

گل به بوی غالیه سنبل به بار آرد همی

نیست سنبل کان خط مشکین آن ترک منست

دیده چون آنرا ببیند سنبل انگارد همی

عذر جانست آن رخ و آن غمزگان آزار دل

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۳۹

 

گویم ز دل خویش دهانت کنم ای دوست

گوید نتوان کرد ز یک نقطه دهانی

گویم ز تن خویش میانت کنم ای ماه

گوید نتوان ساخت ز یک موی میانی

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۴۰

 

جزوی و کلی از دو برون نیست آنچ هست

جز وی همه تو بخشی و کلی همه خدای

من از خدای و از تو همی خواهم این دو چیز

تا او ترا بقا دهد و تو مرا قبای

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۴۱

 

چون دو رخ او گر قمرستی بفلک بر

خرشید یکی ذرّه ز نور قمرستی

چون دو لب او گر شکرستی بجهان در

صد بدرۀ زر قیمت یک من شکرستی

عنصری
 
 
۱
۱۵
۱۶
۱۷
۱۸
۱۹
۳۷۶