گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۹۵

 

زلف تو که دید آن بصورت ماری

گرد شکر تو مور خط بسیاری

در زیر کلاه حلقه شد تا باری

از وی نرسد بهیچ مور آزاری

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۹۶

 

بر رغم من ار گرفته بودی یاری

آنگه که زرم نبود گفتم: آری

امروز چه عذرست و چه گویم باری؟

زر با من و تو بادگری، خوش کاری !

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۹۷

 

زلفی که بدوست هر دلی را کاری

در زیر کلاه کرد پنهان ، آری

زان می ترسد که زلف هندو شکلش

برحقۀ لعل او زند یکباری

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۹۸

 

زلفی که چو روز من سیه می داری

بر پای دلم بی گه و گه می داری

دانی که دل من دل شیران دارد

ز آتش بدو زنجیر نگه می داری

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۹۹

 

گر باز آیی دلم بمن باز آری

هوشم بدل و روان بتن باز آری

جانی که ز تن برفت اگر رای کنی

ازنیمه رهش بیک سخن بازآری

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۰۰

 

بر شخص تو چون کرد زیان بیماری

زین پس نرهد از تو بجان بیماری

زین بی رسمی که با تو بیماری کرد

افتاد ز چشم نیکوان بیماری

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۰۱

 

هر لحظه به دیگر نظرم می نگری

من راست تر و تو کژترم می نگری

گفتی که دورویی، این غلط از من نیست

لکن تو بچشم دیگرم می نگری

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۰۲

 

ای غنچه که خنده هر دم از سر گیری

دل می دهدت که لب ز هم بر گیری؟

وی نرگس شوخ دیده بی چهرۀ او

چشم آب نگیردت که ساغر گیری؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۰۳

 

چشمت بکر شمه از سر طنازی

دی گفت شبی بوصل من پردازی

گویی که درین چه دیده باشد چشمت

جز آنکه همی کند بمردم بازی؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۰۴

 

ای کرده رخت بماه و اختر بازی

وی عادت من در ره تو سر بازی

در چنبر باد زلفکان تو چنانک

زنگی بچگان کنند چنبر بازی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۰۵

 

شادی مطلب دلا برو شاد بزی

تن در غم گردون ده و آباد بزی

از هر چه ز تو برید خواهد فردا

امروز ببر بنقد و آزاد بزی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۰۶

 

در بند جهان مباش و آزاد بزی

و ز باده خراب گرد و آباد بزی

تا زنده یی از مرگ نباشی ایمن

یکباره بمیر و تا ابد شاد بزی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۰۷

 

زیبد اگر از تنگدلی بگریزی

در خرّمی و عیش فراخ آویزی

هم باده، گرت بجان ستانی میلست

هم جرعه ، اگگر دل دهدت خون ریزی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۰۸

 

گرچه نکشم طمع سوی هرچیزی

همت ننهم چو دیگران برچیزی

با حوصلۀ فراخ قانع شده ام

از تنگ دهان تو بکمتری چیزی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۰۹

 

هیچ افتدت ای جان که مرا برخیزی

یک ساعتی از راه جفا بر خیزی

با من بمراد دل دمی بنشینی

یک ره ز سر گذشته ها برخیزی؟

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۱۰

 

ما راست دلی که نیست خالی نفسی

هر گوشۀ او ز سر صاحب هوسی

چون آیینه ییست ور بجویند بسی

جز خویشتن اندرو نبینند کسی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۱۱

 

درجنگ ترا بیازمودیم بسی

همچون سپهرخودی فگنده ...سی

شمشیر توعورتست پنداری،ازآن

هرگز نکنی برهنه درروی کسی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۱۲

 

چون نیست شکر لبی که بخشد بوسی

یا ممدوحی که باشدم ناموسی

من نیز برای دفع هر افسوسی

اندر خور وقت می کنم سالوسی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۱۳

 

زین گونه که تو بدل ربایی فاشی

عاشق خواهی ز سنگ صد بتراشی

معشوقی تو بعشق کس نیست گرو

خود هم تو سزد که عاشق خود باشی

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۱۴

 

با دل گفتم تو باری آخر نیکی

از من دوری به یار من نزدیکی

دل گفت که با دهان و زلفش عمریست

تا می سازم بتنگی و تاریکی

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۱۳۹۸
۱۳۹۹
۱۴۰۰
۱۴۰۱
۱۴۰۲
۶۴۶۲