گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۲۶ - الصدق

 

با صدق تو زخم همچو مرهم باشد

با صدق مرا انده دل کم باشد

اندر ره حق اگر تو صادق باشی

ملک دو جهان تو را مسلّم باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۲۷ - الصدق

 

ای دل سررشتهٔ اَمَل کوته کن

خود را زبد و نیک جهان آگه کن

اول قدمی به صدق اندر ره نه

وانگاه حدیث رهروان کوته کن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۲۸ - الصدق

 

گر مایهٔ همت است در گوهر تو

الّا به خدا فرونیاید سر تو

گرد دَرِ حق طواف کن از سر صدق

تا کعبه کند طواف گردِ در تو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۲۹ - الصدق

 

تا یوسف دل را نکنی از بن چاه

یعقوب خرد ضریر باشد در راه

خواهی که عزیز مصر باشی در جاه

از عشق کمر ببند و از صدق کلاه

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۳۰ - الصدق

 

صدق است که مرد را همی بخشد جان

از صدق بود همیشه دشوار آسان

ای دوست در آن کوش که صادق باشی

از صدق ملک شود حقیقت انسان

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۳۱ - الصدق

 

گر قصد کنی به رفتن راه وصال

صدقی باید رفیق تو در همه حال

علم است و عمل زاد تو لیکن با صدق

بی صدق عمل خسار و علم است وبال

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۳۲ - الصدق

 

از صدق رهانی دل خود را از حیف

وز صدق رهانی سر خود را از سیف

شاید که تو حدّ صدق از من پرسی

دانی چه بود صدق نگویی کم و کیف

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۳۳ - الصفا

 

گر یک نفس آن جان و جهان بتوان دید

عیش خوش و عمر جاودان بتوان دید

در آینهٔ رخش که روشن بادا

گردم بزنی صورت جان بتوان دید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۳۴ - الصفا

 

روخانه برو که شاه ناگاه آید

ناگاه آید برون آگاه آید

خرگاه وجود خود زخود خالی کن

چون خالی شد شاه به خرگاه آید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۳۵ - الصفا

 

رسمی است میان اهل دل دیرینه

کز کینه تهی کنند دایم سینه

در دل همه حلم و بردباری باید

صاحبدل ریش سینه اندر کینه

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۳۶ - الصفا

 

ای دل نه تویی که در صفایی نرسی

وز خوی بدت به آشنایی نرسی

خورد و خورش ارچه عادت تست بدان

هرگز تو بدین صفت به جایی نرسی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۳۷ - الصفا

 

نه هر که میان ببندد از کفار است

یا هر زاهد زسبحه برخوردار است

چون دل به صفای حق نباشد روشن

در گردن شیخ طیلسان زنّار است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۳۸ - الصفا

 

طعم وحدت بدین دو تویی بخشی

پا بستهٔ بند و گفت و گویی بخشی

یک دل داری به صد هوس آلوده

وانگه زصفا نصیب جوییِ بخشی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۳۹ - الصفا

 

از راه صفا هر که نصیبی یابد

هرگز به جواب هیچ بد نشتابد

هرگه که زقلّتین فزون گردد آب

هر جا که کدورتی بود برتابد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۴۰ - الصفا

 

تا تعبیهٔ عشق مصفّا نشود

فکر تو به از لؤلؤ لالا نشود

تا پردهٔ اسرار به هم برندری

ادراک تو بر عالم اعلا نشود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۴۱ - الصفا

 

سجاده به روی آب انداخته گیر

خود را به نماز و روزه بگداخته گیر

چون حجرهٔ باطنت مصفّا نبود

پر نقش و نگار گلخنی ساخته گیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۴۲ - الصفا

 

شرط است مرا زخویشتن برگشتن

با هر که کم از من است همسر گشتن

نابالغی مرا مشوّش نکند

دون القلتین است مکدّر گشتن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۴۳ - الصّبر

 

بر مردم اهل گر بد و نیک آید

گه بسته شود کار و گهی بگشاید

غم در دل تو حامله ورجای گرفت

دلتنگ مشو بوک به شادی زاید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۴۴ - الصّبر

 

کاری که فروبندد و رخ ننماید

دلتنگ مشو که عاقبت بگشاید

یاقوت همی قیمت از آن افزاید

کز سنگ به روزگار بیرون آید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۱۴۵ - الصّبر

 

در محنت اگر چه صبر ایّوبی به

چون عشق به روی تست مغلوبی به

هرگاه که از حجاب بیرون آیی

ناچیز شود وجود محجوبی به

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۲۸۲
۱۲۸۳
۱۲۸۴
۱۲۸۵
۱۲۸۶
۶۴۵۴