عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
این همه گفتم ترا ای دل ببین
بگذر از خود تا گمان گردد یقین
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
چون تو فانی میشوی باری درین
پیش راهش میربرعین یقین
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
ای بسا سالک که هالک شد ازین
گرچه در ره بود مرد راه بین
عطار » اشترنامه » بخش ۳۰ - رسیدن سالك با پردۀ هفتم
عکس آن جوهر به از نور یقین
سالکان را پیش رو او راه بین
عطار » اشترنامه » بخش ۳۰ - رسیدن سالك با پردۀ هفتم
عکس را بر ذات ذات اندر یقین
کس ندیدش جز که مرد راه بین
عطار » اشترنامه » بخش ۳۰ - رسیدن سالك با پردۀ هفتم
نیست پیدا آسمان و هم زمین
نیست پیدا هم مکان و هم مکین
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۶۳
ای بر زده به تقویت ملک آستین
سلطان بر حقیقتی و شاه راستین
شهپر برای تیر تو افکند روح قدس
گیسو فدای پرچم تو کرد حور عین
در دیده سهیل سنانت کشیده میل
[...]
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۶۴
سر برافراخت بر سپهر برین
مهد میمون پادشاه زمین
زبده مکرمت زبیده وقت
مریم روزگار و عصمت دین
آنک در خانقاه عصمت او
[...]
ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۶۵
دوش در وقت آنک ضلّ زمین
کرد بر موکب شعاع کمین
راست گفتی مظلّه ای ست سیاه
سر برافراخته به چرخ برین
دیدم اطراف ربع مسکون را
[...]
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۹ - داستان شاه کشمیر و دخترش و پری و چهار برادر زیرک
مازار دل جانوران از پی کین
کاین جان عزیزست بر جانوران
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده
پرستنده آز و جویای کین
به گیتی ز کس نشوند آفرین
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۶۳ - الرّضا و التّسلیم
تا برد به غارت غمت از من دل و دین
با هیچ کسم نه مهر مانده است نه کین
دنیا و دلی داشتم و جان و تنی
هر چار تو داری زکه ترسم پس ازین
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۸۳ - الاسرار
قومی به گمان فتاده اندر ره دین
قومی دگر اوفتاده در راه یقین
ناگاه به گوشه ای برآرند آواز
کای بی خبران راه نه آن است و نه این
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الاول: فی التوحید و التقدیس و الذکر و نعت النبوة » شمارهٔ ۱۸۴ - الاسرار
در دیدهٔ ما نگر جمال حق بین
کاین نور حقیقت است و انوار یقین
حق نیز جمال خویش در ما بیند
این فاش مکن که خونت ریزد به زمین
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۷۱۶
سبحان الله ز گردش چرخ برین
بی شرکت من غمی نیاید بزمین
ور روی زمین نشاط و شادی گیرد
ما را نبود بنیم جو بهره ازین