ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۴ - در ۱۳۲۱ در وصف شاهنامه فردوسی هنگام طبع
سخن گستران را ز برنا و پیر
بدرگاه خود انجمن کرد میر
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۱۴
بوستان کرم حدیقه خیر
زاده نصر و منتسب به نصیر
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۱۴
هدیه ام را ز فضل خود بپذیر
ور خطائی برفت بر خرده مگیر
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۱۸
هر دو قطبش دو قطب عالم گیر
در شمالش بنات نعش صغیر
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۱۸
گذرد در دو نقطه این تدویر
از معدل ببین و باش بصیر
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۲۰ - ناتمام بخط ادیب الممالک
دو جوان با رخ چون ماه منیر
نوجوان دیگری کرده اسیر
ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومهها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۲۵ - خبر دادن تیمور از انقلاب روس
هر کشیشی مات بینم هر صلیبی دستگیر
تا بموت از ساحت تفلیس خواهد شد اسیر
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۴۰ - به پایان چون رسد این عالم پیر
به پایان چون رسد این عالَمِ پیر
شود بیپرده هر پوشیده تقدیر
مکن رسوا حضور خواجه، ما را
حسابِ من ز چشمِ او نهان گیر
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۷۶ - عروس زندگی در خلوتش غیر
عروس زندگی در خلوتش غیر
که دارد در مقام نیستی سیر
گنهکاریست پیش از مرگ در قبر
نکیرش از کلیسا ، منکر از دیر
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۶۹ - گشودم پردهء از روی تقدیر
گشودم پردهء از روی تقدیر
مشو نومید و راه مصطفی گیر
اگر باور نداری آنچه گفتم
ز دین بگریز و مرگ کافری میر
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۸۵ - فرنگی صید بست از کعبه و دیر
فرنگی صید بست از کعبه و دیر
صدا از خانقاهان رفت «لاغیر»
حکایت پیش ملا باز گفتم
دعا فرمود «یا رب عاقبت خیر»
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۵۷ - برهمن گفت برخیز از در غیر
برهمن گفت برخیز از در غیر
ز یاران وطن ناید به جز خیر
بیک مسجد دو ملا می نگنجد
ز افسون بتان گنجد بیک دیر
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۲۸ - به روما گفت با من راهب پیر
به روما گفت با من راهب پیر
که دارم نکته ئی از من فراگیر
کند هر قوم پیدا مرگ خود را
ترا تقدیر و ما را کشت تدبیر
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۵ - صحبت رفتگان (در عالم بالا)
دانهٔ ایران ز کشتِ زار و قیصر بر دمید
مرگ نو می رقصد اندر قصر سلطان و امیر
مدتی در آتش نمرود می سوزد خلیل
تا تهی گردد حریمش از خداوندان پیر
دور پرویزی گذشت ای کشتهٔ پرویز خیز
[...]
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۵ - در بیان اینکه خودی از عشق و محبت استحکام می پذیرد
در مصافی پیش آن گردون سریر
دختر سردار طی آمد اسیر
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۰ - در حقیقت شعر و اصلاح ادبیات اسلامیه
مدتی غلطیده ئی اندر حریر
خو به کرپاس درشتی هم بگیر
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۱ - در بیان اینکه تربیت خودی را سه مراحل است مرحلهٔ اول را اطاعت و مرحلهٔ دوم را ضبط نفس، و مرحله سوم را نیابت الهی نامیده اند: «مرحلهٔ اول اطاعت»
نوع انسان را بشیر و هم نذیر
هم سپاهی هم سپهگر هم امیر
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۱ - در بیان اینکه تربیت خودی را سه مراحل است مرحلهٔ اول را اطاعت و مرحلهٔ دوم را ضبط نفس، و مرحله سوم را نیابت الهی نامیده اند: «مرحلهٔ اول اطاعت»
سجده های طفلک و برنا و پیر
از جبین شرمسار ما بگیر