گنجور

طغرل احراری » دیوان اشعار » ساقی نامه

 

مرا کرد اندیشه دهر پیر

جوان ساز با باده‌ام دست گیر!

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » ساقی نامه

 

بیا ساقی ای چهره‌ات صبح دیر

بیا عاقبت از تو گردد به خیر

طغرل احراری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۴۰ - به پایان چون رسد این عالم پیر

 

به پایان چون رسد این عالَمِ پیر

شود بی‌پرده هر پوشیده تقدیر

مکن رسوا حضور خواجه، ما را

حسابِ من ز چشمِ او نهان گیر

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۷۶ - عروس زندگی در خلوتش غیر

 

عروس زندگی در خلوتش غیر

که دارد در مقام نیستی سیر

گنهکاریست پیش از مرگ در قبر

نکیرش از کلیسا ، منکر از دیر

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۶۹ - گشودم پردهء از روی تقدیر

 

گشودم پردهء از روی تقدیر

مشو نومید و راه مصطفی گیر

اگر باور نداری آنچه گفتم

ز دین بگریز و مرگ کافری میر

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۸۵ - فرنگی صید بست از کعبه و دیر

 

فرنگی صید بست از کعبه و دیر

صدا از خانقاهان رفت «لاغیر»

حکایت پیش ملا باز گفتم

دعا فرمود «یا رب عاقبت خیر»

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۵۷ - برهمن گفت برخیز از در غیر

 

برهمن گفت برخیز از در غیر

ز یاران وطن ناید به جز خیر

بیک مسجد دو ملا می نگنجد

ز افسون بتان گنجد بیک دیر

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۲۸ - به روما گفت با من راهب پیر

 

به روما گفت با من راهب پیر

که دارم نکته ئی از من فراگیر

کند هر قوم پیدا مرگ خود را

ترا تقدیر و ما را کشت تدبیر

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۵ - صحبت رفتگان (در عالم بالا)

 

دانهٔ ایران ز کشتِ زار و قیصر بر دمید

مرگ نو می رقصد اندر قصر سلطان و امیر

مدتی در آتش نمرود می سوزد خلیل

تا تهی گردد حریمش از خداوندان پیر

دور پرویزی گذشت ای کشتهٔ پرویز خیز

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۰ - در حقیقت شعر و اصلاح ادبیات اسلامیه

 

مدتی غلطیده ئی اندر حریر

خو به کرپاس درشتی هم بگیر

اقبال لاهوری
 
 
۱
۲۸۸
۲۸۹
۲۹۰
۲۹۱
۲۹۲
۳۰۵