×
رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۳ - دشمن و دوست
دیگران از صدمه اعدا همینالند و من
از جفای دوستان گریم چو ابر بهمنی
سستعهد و سردمهرند این رفیقان همچو گل
ضایع آن عمری که با این سستعهدان سر کنی
دوستان را مینپاید الفت و یاری ولی
[...]
![رهی معیری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/rahi.gif)
رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۴ - پاس ادب
پاس ادب، به حد کفایت نگاه دار
خواهی اگر ز بیادبان یابی ایمنی
با کم ز خویش، هرکه نشیند به دوستی
با عز و حُرمت خود، خیزد به دشمنی
در خون نشست غنچه، که شد همنشین خار
[...]
![رهی معیری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/rahi.gif)
رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۲۲ - فتنه آذربایجان
فغان که آتش کین آشیان ما را سوخت
به غیر ناله نخیزد نوایی از دهنی
گسست رشته پیوند، یار دشمنخوی
شکست حقه الفت، حریف حقشکنی
جفای زاغ و زغن بین که از سیاهدلی
[...]
![رهی معیری](https://api.ganjoor.net/api/ganjoor/poet/image/rahi.gif)