مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۵ - عذر گفتن دلقک با سید اجل کی چرا فاحشه را نکاح کرد
با من این را باز میبایست گفت
تا یکی مستور کردیمیت جفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۶ - به حیلت در سخن آوردن سایل آن بزرگ را کی خود را دیوانه ساخته بود
چون ولیی آشکارا با تو گفت
صد هزاران غیب و اسرار نهفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۹ - دوم بار در سخن کشیدن سایل آن بزرگ را تا حال او معلومتر گردد
گرچه باشد وقت بحث علم زفت
چون خریدارش نباشد مرد و رفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۳ - از خر افکندن ابلیس معاویه را و روپوش و بهانه کردن و جواب گفتن معاویه او را
عجلوا الطاعات قبل الفوت گفت
مصطفی چون در معنی میبسفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۹ - باز تقریر ابلیس تلبیس خود را
از ضعیفی چون نتواند راه رفت
خلق گوید تُخَمهست از لوت زفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۱ - متردد شدن در میان مذهبهای مخالف و بیرونشو و مخلص یافتن
همچنانک هر کسی در معرفت
میکند موصوف غیبی را صفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۴ - بیان آنک در هر نفسی فتنهٔ مسجد ضرار هست
در جمادات این چنین حیفی نرفت
زد در آن ناکفو امیر داد نفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸۷ - بیان حال خودپرستان و ناشکران در نعمت وجود انبیا و اولیا علیهم السلام
این سخن نی هم ز درد و سوز گفت
خوابناکی هرزه گفت و باز خفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۲ - قصهٔ اعرابی و ریگ در جوال کردن و ملامت کردن آن فیلسوف او را
از وطن پرسید و آوردش بگفت
واندر آن پرسش بسی درها بسفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۷ - دعوی کردن آن شخص کی خدای تعالی مرا نمیگیرد به گناه و جواب گفتن شعیب علیه السلام مرورا
چون شعیب این نکتهها با وی بگفت
زان دم جان در دل او گل شکفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۹ - گفتن عایشه رضیالله عنها مصطفی را علیهالسلام کی تو بی مصلی به هر جا نماز میکنی، چونست؟
عایشه روزی به پیغامبر بگفت
یا رسولالله تو پیدا و نهفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۳ - عذر گفتن فقیر به شیخ
پس فقیر آن شیخ را احوال گفت
عذر را با آن غرامت کرد جفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۵ - سجده کردن یحیی علیه السلام در شکم مادر مسیح را علیه السلام
مادر یحیی به مریم در نهفت
پیشتر از وضع حمل خویش گفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱ - سر آغاز
چون گیاهش خورد حیوان گشت زفت
گشت حیوان لقمهٔ انسان و رفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱ - سر آغاز
هیچ در گوش کسی زیشان نرفت
کین طمع آمد حجاب ژرف و زفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲ - قصهٔ خورندگان پیلبچه از حرص و ترک نصیحت ناصح
مهرِ داناییش جوشید و بگفت
خوش سلامیشان و چون گلبن شکفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴ - بازگشتن به حکایت پیل
این بگفت و خیربادی کرد و رفت
گشت قحط و جوعشان در راه زفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴ - بازگشتن به حکایت پیل
چند باری گرد او گشت و برفت
مر ورا نازرد آن شهپیل زفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵ - بیان آنک خطای محبان بهترست از صواب بیگانگان بر محبوب
خشم پیغمبر بجوشید و بگفت
یک دو رمزی از عنایات نهفت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰ - جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهٔ عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او
بس گرفتی یار و همراهان زفت
گر ترا پرسم که کو گویی که رفت