گنجور

 
۱
۲
۳
۱۶۰۷
 

حنظلهٔ بادغیسی » قطعات » شمارهٔ ۱

 

این قطعه در لباب‌الباب عوفی به حنظله منتسب شده است.

یارم سپند اگر‌چه بر آتش همی فگند

از بهر چشم، تا نرسد مر ورا گزند

او را سپند و آتش ناید همی به کار

با رویِ همچو آتش و با خالِ چون سپند

۲ بیت
حنظلهٔ بادغیسی
 

حنظلهٔ بادغیسی » قطعات » شمارهٔ ۲

 

این قطعه در چهارمقالهٔ نظامی عروضی ذیل حکایتی از قول احمد بن عبدالله خجستانی از دیوان حنظلهٔ بادغیسی نقل شده است.

مهتری گر به کام شیر در است

رو خطر کن ز کام شیر بجوی

یا بزرگی و عز و نعمت و جاه

یا چو مردانتْ مرگ رویاروی

۲ بیت
حنظلهٔ بادغیسی
 

محمود وراق هروی » قطعه

 

نگارینا به نقد جانتْ ندهم

گرانی در بها ارزانتْ ندهم

گرفتستم به جان دامان وصلت

نهم جان از کف و دامانت ندهم

۲ بیت
محمود وراق هروی
 

محمد وصیف سگزی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴

 

ای دل بکربن از طبران که

بیروزه نمای از صدف مرجان

و رافع اکران که شدش خسفه

از فعل ابی حفص شه جیشان

۲ بیت
محمد وصیف سگزی
 

فیروز مشرقی » قطعات » شمارهٔ ۱

 

مرغیست خدنگ او عجب دیدی

مرغی که شکار او همه جانا

داده پر خویش کرکسش هدیه

تا بچه‌ش را برد به مهمانا

۲ بیت
فیروز مشرقی
 

فیروز مشرقی » قطعات » شمارهٔ ۲

 

نوحه‌گر کرده زبان چنگِ حزین از غم گل

موی بگشاده و بر روی زنان ناخونا

گه قنینه به سجود اوفتد از‌ بهر دعا

گه ز غم برفگند یک‌ دهن از دل خونا

۲ بیت
فیروز مشرقی
 

فیروز مشرقی » قطعات » شمارهٔ ۳

 

به خط و آن لب و دندانشْ بنگر

که همواره مرا دارند در تاب

یکی همچون پرن بر اوج خورشید

یکی چون شایورد از گرد مهتاب

۲ بیت
فیروز مشرقی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳

 

به نام نیک تو خواجه فریفته نشوم

که نام نیک تو دام است و زرق مر نان را

کسی که دام کند نام نیک از پی نان

یقین بدان تو که دام است نانْش مر جان را

۲ بیت
رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷

 

جهانا! چه بینی تو از بچگان

که گه مادری، گاه مادندرا؟

نه پاذیر باید تو را نه ستون

نه دیوار خشت و نه زآهن درا

۲ بیت
رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸

 

کس فرستاد به سر اندر عیار مرا

که «مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا»

وین فژه پیر ز بهر تو مرا خوار گرفت

برهاناد ازو ایزد جبار مرا

۲ بیت
رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲

 

با خردومند بی‌وفا بوَد این بخت

خویشتن خویش را بکوش تو یک لخت

خود خور و خود ده کجا نبود پشیمان

هر که بداد و بخورد از آن چه که بَلْفَخْت

۲ بیت
رودکی
 

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱

 

در رهگذر باد چراغی که تو راست

ترسم که بمیرد از فراغی که تو راست

بوی جگر سوخته عالم بگرفت

گر نشنیدی، زهی دماغی که تو راست!

۲ بیت
رودکی
 

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲

 

با آن که دلم از غم هجرت خون است

شادی به غمِ توام ز غم افزون است

اندیشه کنم هر شب و گویم «یا رب!

هجرانش چنین است، وصالش چون است؟»

۲ بیت
رودکی
 

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳

 

جایی که گذرگاه دل محزون‌ست

آن جا دو هزار نیزه بالا خون ست

لیلی صفتان ز حال ما بی‌خبرند

مجنون داند که حال مجنون چون‌ست

۲ بیت
رودکی
 

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴

 

دل خسته و بستهٔ مسلسل مویی‌ست

خون گشته و کُشتهٔ بتِ هندویی‌ست

سودی ندهد نصیحتت، ای واعظ!

ای خانه‌خراب! طرفه یک پهلویی‌ست

۲ بیت
رودکی
 

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵

 

تقدیر، که بر کشتنت آزرم نداشت

بر حسن و جوانیت دلِ نرم نداشت

اندر عجبم ز جان‌ستان کز چو تویی

جان بستد و از جمال تو شرم نداشت

۲ بیت
رودکی
 

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶

 

چشمم ز غمت، به هر عقیقی که بسفت

بر چهره هزار گل ز رازم بشکفت

رازی، که دلم ز جان همی داشت نهفت

اشکم به زبان حال با خلق بگفت

۲ بیت
رودکی
 

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷

 

...

...

بنلاد تو شد تربیت خواجه و لیک

بنلاد تو سست هم‌چو بنیاد تو باد

۲ بیت
رودکی
 

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸

 

بی روی تو خورشید جهان‌سوز مباد

هم بی تو چراغ عالم‌افروز مباد

با وصل تو کس چو من بد آموز مباد

روزی که تو را نبینم آن روز مباد

۲ بیت
رودکی
 

رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹

 

زلفش بکشی شب دراز اندازد

ور بگشایی چنگل باز اندازد

ور پیچ و خمش ز یک دگر بگشایند

دامن دامن مشک طراز اندازد

۲ بیت
رودکی
 
 
۱
۲
۳
۱۶۰۷
 
تعداد کل نتایج: ۳۲۱۳۷