×
اسیری لاهیجی » رسائل » شرحی بر یک رباعی عرفانی
خود نداند خلق اسرار مرا
ژاژ میدارند گفتار مرا
من چو خورشیدم درون نور غرق
مینتانم کرد خویش از نور فرق
ای دریغا عرصه افهام خلق
[...]
۶ بیت
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷
ما ز عشق یار در دل آتشی افروختیم
هرچه نقش غیر در وی بود کلی سوختیم
گر نباشد عشق ما حسنش کجا پیدا شود
شمع رویش را ز نور عشق ما افروختیم
زنده میسازد لبش هردم هزاران مرده را
[...]
۶ بیت
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۱
آفتاب روی تو تابان شد از ذرات کون
می نماید پرتو حسن تو از مرآت کون
پیش ازآن کاندر جهان این مصحف و اوراق بود
در کتاب حسن تو مکتوب شد آیات کون
عالم از نور تجلی مینماید هست نیست
[...]
۶ بیت
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۲۵
ای دل بیا بکوی خرابات جا کنیم
با پیر میفروش بجان اقتدا کنیم
بر آستان پیر خرابات سرنهیم
بر عهد بندگی و ارادت وفا کنیم
خود را ز قید زهد و ریایی برون بریم
[...]
۶ بیت