گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۱ - المقالة الرابعة عشرة

 

سالک از خورشید چون آگاه شد

عاقبت برخاست پیش ماه شد

گفت هان ای چشمهٔ افروخته

بر منازل روز و شب آموخته

هر زمان در منزلی دیگر روی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

بود سنجر را یکی خواهر چو ماه

صفیه‌خاتون کرده نامش پادشاه

از جمال آن جهان دلبری

ذره‌ای بود آفتاب خاوری

از ملاحت وز حلاوت سر به‌سر

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

آن مخنث دید ماری را عظیم

جست همچون باد بر بامی ز بیم

گوییا جست آن زمان از زیر تیغ

گفت کاو مردی و سنگی ای دریغ

نیست نامردی تو در دست تو

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

در وجود آمد بزرگی را پسر

نام حالی روستم کردش پدر

خود ز سستی سخت ناچیز آمد او

نام بودش روستم؛ حیز آمد او

هرکه دون حق ترا نامی نهد

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهاردهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

بوسعید مهنه قبضی داشت سخت

خادمی را گفت زود ای نیکبخت

سخت بی‌خویشم دمی با خویشم آر

هرکه را بینی برون شو پیشم آر

تا سخن گوید ز هر جانی مرا

[...]

عطار