×
عطار » اسرارنامه » بخش بیستم » بخش ۱ - المقاله العشرون
چو خواهد شد دورخ در خاک ریزان
دورخ در خاک مالید ای عزیزان
براندیشید از آن ساعت که در خاک
فرو ریزد دو رخ چون برگ گل پاک
در آن ساعت نه بتوانید نالید
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش بیستم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
شنودم من که پیری بود کامل
نه چون پیران دیگر مانده غافل
نه شب خفتی و نه روز آرمیدی
بروز و شب کسش خفته ندیدی
کسی پرسید کای پیر دل افروز
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش بیستم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
شنودم من که وقتی پادشاهی
که رویی داشت درخوبی چو ماهی
ز بهر گوی بازی رفت بیرون
وزو هر لحظه صد دل خفت در خون
چو گوی حسن در میدان بیفکند
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش بیستم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
شنودم من که موشی در بیابان
مگر دید اشتری را بی نگهبان
مهارش سخت بگرفت و دوان شد
که تا اشتر بآسانی روان شد
چو آوردش بسوراخی که بودش
[...]