عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۱ - المقاله الرابع عشر
خوش است این کهنه دیر پرفسانه
اگر نه مردنستی در میانه
درین محنت سرا اینست ماتم
که ما را میبنگذارند با هم
خوشستی زندگانی و کیستی
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
یکی پرسید از آن مجنون پرغم
که رمزی بازگوی از خلق عالم
چنین گفتا که خلق این خرابه
همه هستند کالوی قرابه
بنادانی چو آن حجام استاد
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
شنودم کز سلف درویش حالی
هوای قلیهای بودش به سالی
چو سیمی دست داد آن مرد درویش
سوی قصاب راه آورد در پیش
مگر قصاب ناخوش زندگانی
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل
شنودم من که جایی بی دلی بود
نه از دل هم چو ما بی حاصلی بود
زدندش کودکان سنگی ز هر راه
تگرگی نیز پیدا گشت ناگاه
بسوی آسمان برداشت سر را
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل
بدان دیوانه گفت آن مرد مؤمن
که هر کو شد به کعبه گشت ایمن
فراوان تن زد آن دیوانه در راه
که تا در مکه آمد پیش درگاه
هنوز از کعبه پای او بدر بود
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل
عزیزی گفت من عمری درین کار
بعقد و جد در بودم گرفتار
چو پنهان میشدم من خود نبودم
چو پیدا میشدم بودم چه سودم