گنجور

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۱۲ - شکوۀ دوستانه از ملک الشّعرایِ بهار

 

ملکا با تو دگر دوستیِ ما نشود

بعد اگر شد شده است ، امّا حالا نشود

بنشسته است غباری ز تو در خاطر من

که بدین زودی از خاطر من پا نشود

دلم از طیبت پررَیبَتِ تو سخت گرفت

[...]

۲۸ بیت
ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۷ - شکوه از چرخ و شکایت از مرگ پدر

 

شکوه بر چرخ برند از دشمن

عجبا چرخ بُوَد دشمن من

اللّه اللّه به که باید نالید

زین ستمگر فلکِ اهریمن

همه سر تا پا ، مکر است و فریب

[...]

۲۸ بیت
ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۷ - خرس و صیّادان

 

یکی خِرس بودست در جنگلی

دَرَنده هَیُونی قوی هِیکلی

دو صیّادِ استادِ چالاک و چُست

یکی آلفرِد نام و دیگر اُگُست

نمودند بر یک رِباطی ورود

[...]

۲۸ بیت
ایرج میرزا