گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » ترکیب‌بند » شمارهٔ ۱

 

عید نوروز است و عالم سبز و خندان گشته است

بوستان در حسن چون رخسار جانان گشته است

باد عیسی دم چو کرد احیا اموات خاک را

سبزه ها شد خضر و باران آب حیوان گشته است

غنچه مستور کز باد هوا آبستن است

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » ترکیب‌بند » شمارهٔ ۲ - فی مدح خواجه غیاث الدّین محمّد

 

کس مثل حسن مطلع خطّت ندیده است

کاین مطلع از مجرّد حسن آفریده است

عالم فروزی رخ تو تا بدید صبح

بر خود ز رشک روی تو جامه دریده است

ابروت حاجبی ست که بالین ناتوان

[...]

جلال عضد
 

جلال عضد » دیوان اشعار » ترکیب‌بند » شمارهٔ ۳ - هفت رنگ

 

باز از شکوفه گشت فضای چمن سپید

و اطراف دشت گشت ز برگ سمن سپید

درجنب لطف ژاله و سرخی لاله هست

درّ عدن سیاه و عقیق یمن سپید

باران سیاهی از تن سنبل نمی برد

[...]

جلال عضد