پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴
پردهٔ کس نشد این پردهٔ میناگون
زشتروئی چه کند آینهٔ گردون
نام را ننگ بکشت و تو شدی بدنام
وام را نفس گرفت و تو شدی مدیون
تو درین نیلپری طشت، چو بندیشی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱ - آتش دل
به لاله نرگس مخمور گفت وقت سحر
که هر که در صفِ باغ است صاحب هنریست
بنفشه مژدهٔ نوروز میدهد ما را
شکوفه را ز خزان و ز مهرگان خبریست
بجز رُخ تو که زیب و فرش ز خونِ دل است
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۴۶ - جان و تن
کودکی در بر، قبائی سرخ داشت
روزگاری زان خوشی خوش میگذاشت
همچو جان نیکو نگه میداشتش
بهتر از لوزینه میپنداشتش
هم ضیاع و هم عقارش میشمرد
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۲ - خاطر خشنود
بطعنه پیش سگی گفت گربه کای مسکین
قبیلهٔ تو بسی تیرهروز و ناشادند
میان کوی بخسبی و استخوان خائی
بداختری چو تو را، کاشکی نمیزادند
برو به مطبخ شه یا بمخزن دهقان
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۸۳ - سیه روی
بکنج مطبخ تاریک، تابه گفت به دیگ
که از ملال نمردی، چه خیره سر بودی
ز دوده، پشت تو مانند قیر گشته سیاه
ز عیب خویش، تو مسکین چه بیخبر بودی
همی به تیرگی خود فزودی از پستی
[...]
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۸ - کوه و کاه
بچشم عجب، سوی کاه کرد کوه نگاه
بخنده گفت، که کار تو شد ز جهل، تباه
ز هر نسیم بلرزی، ز هر نفس بپری
همیشه، روی تو زرد است و روزگار، سیاه
مرا بچرخ برافراشت بردباری، سر
[...]