گنجور

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۴ - همت مردانه

 

بی حجابانه درآ از در کاشانه ما

که کسی نیست به جز وردِ تو درخانه ما

گر بیائی به سر تربت ویرانه ما

بینی از خون جگر آب زده خانه ما

فتنه انگیز مشو کاکل مشکین مگشای

[...]

۹ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - زلال رحمت حق

 

گنه کردی بگو کردیم ای دوست

که بعد از کار بد این توبه نیکوست

گنه کردن اگرچه خوی توگشت

ولی عفو گناهت هم مرا خوست

توشب بر خاک ، رو می مال ،می نال

[...]

۹ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴ - الله گو

 

باتو ای عاصی مرا صلح است هرگز جنگ نیست

زانکه غیر از غم تو را اندر دل تنگ نیست

روی زرد خود به ما کن زانکه بر درگاه ما

هیچ روئی بهِ ز روی زعفرانی رنگ نیست

در دل شب ها رسن در گردن افکن توبه کن

[...]

۹ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲ - ازدست عشق

 

از خان و مان آواره‌ام از دست عشق از دست عشق

سرگشته و بیچاره‌ام از دست عشق از دست عشق

ای کاشکی بودی عدم تا بازرستی از هدم

من سوزم از سر تا قدم از دست عشق از دست عشق

پرورده کردم خان و مان سرگشته‌ام گرد جهان

[...]

۹ بیت
عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳ - محی دل افگار

 

کاسه سر شد سفال و دیده گریان همان

تن به کویت خاک گشته ناله و افغان همان

دل نماند ز آتشی جان شیرینم هنوز

جامه جان چاک گشته اشک در دامان همان

آب شد در چشمه سنگ و سنگ شد در کوه آب

[...]

۹ بیت
عبدالقادر گیلانی