گنجور

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳

 

حلقه زلف یار ، دام بلاست

دل درو بسته ایم عین خطاست

کار دل بهتر است کو شب و روز

در تماشا گه نسیم صباست

جان بر لب رسیده را بتر است

[...]

۳۳ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۷

 

رویت از حسن در جهان سمر است

عقد زلفت نشیمن قمر است

ز‌آن رخ تازه و لب شیرین

همه آفاق پر گل و شکر است

تا دلم ز‌آن گل و شکر بچشید

[...]

۳۳ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۲۸

 

زلف سرمستش چو در مجلس پریشانی کند

جان اگر جان را نیندازد گرانجانی کند

عقلها را از پریشان زیستن نبود گزیر

اندر آن مجلس که زلف او پریشانی کند

تا پریشان نیست بر سوسن همی ساید عبیر

[...]

۳۳ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۳۹

 

کراست زهره که با این دل ز صبر نفور

در افکند سخنی از وداع نیشابور

اگر چه می شنود ناله غراب و لیک

چگونه فهم کند آدمی زبان طیور

ندانم این چه دلیری ست گوییا که غراب

[...]

۳۳ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۴۶

 

نهی زلفین عنبر بار بر دوش

حدیث ما نیاری هیچ در گوش

خروش ما زخواری ناشنیده

چرا خیره نهی زلفین بر گوش؟

چو تا با من سخن گویی ز شادی

[...]

۳۳ بیت
ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۵۳

 

هوالعید یسقی بکاس المدام

هنیئالمن فاق کل الانام

شهنشاه اعظم قزل ارسلان

که از عدل او یافت گیتی نظام

جهان داوری کاب شمشیر او

[...]

۳۳ بیت
ظهیر فاریابی