گنجور

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۱

 

ز هر نوع در مملکت کارهاست

که شه را در آن هر یک اسرارهاست

تو گردانی و گر ندانی خموش

چو فرمان دهد هر چه گوید بکوش

وگر چند پیش تو کاری است خرد

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۲

 

از آن پادشا ای برادر گریز

که خود کام و تند است و بدرام و تیز

و زان هم که از فرط ناز و نعیم

کند بار خشم تنعّم دو نیم

و زان هم که دارد حسد در نهاد

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۳

 

مدارا کند ناصح شهریار

که بنشاند آن آتش پُر شرار

به تدریج ساکن کند خوش خوشش

بکوشد مگر کم کند آتشش

چه کار عظیم است و دشوار و سخت

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۴

 

به وسع توانایی و تاب و توش

دمادم به خدمت زیادت بکوش

فرامُش مکن خویش را ای پسر

که ایمن نباشی به مال و به سر

چو خواهی که کسب سعادت کنی

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۵

 

چو از دور خواند تورا پادشاه

بنزدیک خویشت دهد جایگاه

اگر چند جای نشست تو نیست

ولی در مکاس تکلّف مَایست

چو فرمود حالی بباید نشست

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۶

 

هوا و مراد خداوندگار

ببایست بر خود کند اختیار

چو خواهی که باشی ز خاصان شاه

حجاب تو بر گیرم از پیش ماه

ببُر دوستی از قرینان خویش

[...]

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » ادب‌نامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۷ - حکایت

 

براهیم ادهم به حمام بود

مگر احتیاجش به حجام بود

تراشنده گفتش که خیزای فقیر

برین تخته یک ساعت آرام گیر

گرت نیست چیزی بمزد تراش

[...]

حکیم نزاری