×
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۴
میان من و دوست چون شد یگانه
نماند به جز دوست کس در میانه
چو با دوست افتاد کار از دو جانب
دویی جمله معدوم شد در یگانه
چو بیرون از او نیست از خود چه لافی
[...]
۱۸ بیت
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۶ - پاسخ روز به شب
با صبا گفت: «دم مزن دیگر
به رسالت قدم بزن دیگر
باز گرد از همین قدر سوی شب
که: ز نادانی تو نیست عجب
چون تویی را چه حد پایه ماست؟
[...]
۱۸ بیت
حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۱۱ - حکایت
عورتی در گوکچه دیدم سوگوار
اشک ریزان بر سر ره زار زار
روی میمالید خوش بر خاک گرم
با خدا میگفت رازی نرم نرم
بر سرش یک ساعتی بودم به پای
[...]
۱۸ بیت
حکیم نزاری » ادبنامه » باب سوم - در احترام فرمان پادشاه داشتن و به رضای او تسلیم بودن » بخش ۲
از آن پادشا ای برادر گریز
که خود کام و تند است و بدرام و تیز
و زان هم که از فرط ناز و نعیم
کند بار خشم تنعّم دو نیم
و زان هم که دارد حسد در نهاد
[...]
۱۸ بیت