گنجور

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۵۹

 

ای خسروی که مشرق و مغرب بهم توراست

وی داوری که هم عرب و هم عجم تو را است

در شرق و غرب خلق خدا جمله شاکرند

فضل خدای و رحمت او لاجرم تو راست

بیش وکم است ملک جهان حون نگه‌کنی

[...]

۱۸ بیت
امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۸۹

 

ای شاد ز تو خلق و تو از دولت خود شاد

دنیا به تو آراسته و دین به تو آباد

ایزد همه آفاق تورا داد سراسر

حقّا که سزاوار تو بود آنچه تو را داد

معلوم شد از تیغ تو هم نصرت و هم فتح

[...]

۱۸ بیت
امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۹۶

 

بقای شهریار تاجور باد

پناهش کردگار دادگر باد

دلیلش دولت و بخت جوان باد

ندیمش نصرت و فتح و ظفر باد

ز رزم شاه در مشرق نشان باد

[...]

۱۸ بیت
امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۰۴

 

ای شهریارِ گیتی ای پادشاهِ عالم

صاحبقرانِ اعظم‌ شاهنشهِ مُعَظّم

ای سنجرِ ملکشاه ای خسروِ نکوخواه

ای در جهان‌ شهنشاه ای بر شهان‌ مقدم

ای برده همت تو از روی دوستان چین

[...]

۱۸ بیت
امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۷۵

 

از فضل و کفایت ز همه لشکر سلطان

یک خواجه که دیدست چو بوجعفر غیلان

آن بارخدایی‌ که ز سیر قلم او

آرام گرفته است همه کشور ایران

فرمانبرِ سیرِ قلمش گنبد گردون

[...]

۱۸ بیت
امیر معزی