گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۷ - گذشتن از جهان

 

دگر ره گفت کای دریای دُربار

چو دُر صافی و چون دریا عجب‌کار

عجب دارم ز یارانی که خفتند

که خواب دیده را با کس نگفتند

همه گفتند چون ما در زمین آی

[...]

۶ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۸ - در بقای جان

 

دگر باره شهِ بیداربختش

سؤالی زیرکانه کرد سختش

که گر جان را جهان چون کالبد خوَرد

چرا با ما کند در خواب ناوَرد؟

و گر جان ماند و از قالب جدا شد

[...]

۶ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۰ - در یاد کردن دوره زندگی پس از مرگ

 

دگر ره گفت «بعد از زندگانی

به یاد آرم حدیث این جهانی»

جوابش داد پیرِ دانش‌آموز

که «ای روشن‌چراغِ عالم‌افروز

تو آن نوری که پیش از صحبت ِ خاک

[...]

۶ بیت
نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۵ - در نصیحت فرزند خود محمد گوید

 

ببین ای هفت ساله قره‌العین

مقام خویشتن در قاب قوسین

منت پروردم و روزی خدا داد

نه بر تو نام من نام خدا باد

درین دور هلالی شاد می‌خند

[...]

۶ بیت
نظامی