گنجور

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - نقطه خال تو

 

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است

آری! افطار رطب در رمضان مستحب است

روز ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه

بخورد روزهٔ خود را به گمانش که شب است

زیر لب، وقت نوشتن همه کس نقطه نهد

[...]

۱۰ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹ - تشنگی

 

بر سر مژگان یار من مزن انگشت

آدم عاقل به نیشتر نزند مشت

پرده چو باد صبا ز روی تو برداشت

ریخت به خاک آبروی آتش زرتشت

پیش لبت جان سپردم و به که گویم

[...]

۱۰ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰ - نقاش تقدیر

 

سالها قد تو را خامهٔ تقدیر کشید

قامتت بود قیامت که چنین دیر کشید

خواست رخسار تو با زلف گره گیر کشد

فکرها کرد که باید به چه تدبیر کشید

مدتی چند بپیچید به خود و آخر کار

[...]

۱۰ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸ - پرده های راز

 

دو چشم مست تو، خوش می‌کشند ناز از هم

نمی‌کنند دو بد مست، احتراز از هم

شدی به خواب و به هم ریخت خیل مژگانت

گشای چشم و جدا کن سپاه ناز از هم

میان ابرو و چشم تو، فرق نتوان داد

[...]

۱۰ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰ - گوهر

 

وقت آن است که از خانه به بازار شویم

خرقه و سبحه فروشیم و به خمّار شویم

قدحی باده بنوشیم چه هشیار، چه مست

همچنان از در خمّار به گلزار شویم

صبحگاهان بنشانیم ز سر رنج خمار

[...]

۱۰ بیت
شاطر عباس صبوحی