اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲۹ - نامه گرشاسب به نزد فریدون
سرانجام هم بخت شه بود چیر
درآمد سر بخت بدخواه زیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۰ - خبر یافتن فریدون از آمدن نریمان
ز پیل زیان آوریدند زیر
زمانی بماندند بر جای دیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۰ - خبر یافتن فریدون از آمدن نریمان
نباید بد ایمن به بخت ارچه چیر
که دولت نماندست یک جای دیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۰ - خبر یافتن فریدون از آمدن نریمان
به هر گوشه جزعین یکی آبگیر
گلاب آب و در سنگ و ریگش عبیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۳ - زادن سام نریمان
فرستاد با نامه ای بر حریر
به گرشاسب گردنکش گردگیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۵ - داستان گرشاسب با شاه طنجه
خروشید گفتا مرا خیره خیر
ز بیغاره دشمن کهن خواند و پیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۵ - داستان گرشاسب با شاه طنجه
وز آن سو سپه با متوز دلیر
سخن راندند از سپهدار چیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۷ - جنگ دیگر گرشاسب با شاه طنجه
تن از باره یکسر فکندند زیر
به کین دست ایرانیان گشت چیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۸ - گردیدن گرشاسب و عجایب دیدن
درو شیری از سیم و تختی به زیر
بتی کرده از زر بر پشت شیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۸ - گردیدن گرشاسب و عجایب دیدن
زدش نیزه بر سینه گرد دلیر
ز صندوق با گرز کین جست زیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۸ - گردیدن گرشاسب و عجایب دیدن
که کردش بر آن زشت پتیاره چیر
که هم اژدها بود و هم پیل و شیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۸ - گردیدن گرشاسب و عجایب دیدن
ز چشمه همی زاید آن نفت زیر
وز او گیرد آتش همی کام شیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۰ - سپری شدن روزگار گرشاسب
چه بر اژدها و چه بر دیو و شیر
به مردی بدم گاه پیکار چیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۰ - سپری شدن روزگار گرشاسب
نتابد ز پیل و نترسد ز شیر
نه از کین شود مانده نز خورد سیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۱ - پند دادن گرشاسب نریمان را
به هر کار مر مهتران را دلیر
مکن کانگهی بر تو گردند چیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۲ - وفات گرشاسب و مویه بر او
نریمان همی گفت زار ای دلیر
کجات آن دل و زور و بازوی چیر
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴۳ - خبر یافتن فریدون از مرگ گرشاسب
جهان از پس تو مماناد دیر
شدم سیر ازاو کز تو او گشت سیر