هلالی جغتایی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲
گر جان کنم به حسرت زان لب نمیکند دل
دل کندن از لب او جان کندنیست مشکل
قبلهست روی جانان، لعلش چو آب حیوان
این یک مقابل جان و آن یک به جان مقابل
درست دعا بر آرم، هرگز فرو نیارم
[...]
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۹ - خطاب هلالی با مدعی
ای که با من سر سخن داری
گفتگوی نو و کهن داری
ساعتی گوش هوش با من دار
مستمع باش گوش با من دار
گوش کن این فسانهٔ دیرین
[...]
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۲ - وصف غزال کوهی
در صف آهوان غزالی بود
کش عجب نازنین جمالی بود
عالم از بوی نافهاش مشکین
پیش او آهوی ختن مسکین
شوخ چشمی به غمزه شعبدهباز
[...]
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۵۲ - حکایت به طریق تمثیل
کرکسی ژاژخای بیمعنی
با همایی فتاد در دعوی
گفت کم نیست از تو پایهٔ من
زان که مقدار توست سایهٔ من
عاقلی گفتش ای فرومایه
[...]
هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۱ - صفات العاشقین
خداوندا، دری از غیب بگشای
جمال شاهد لاریب بنمای
بحمد خویش گویا کن زبانم
پر از شهد شهادت کن دهانم
کلامی بر دلم خوان از ره گوش
[...]
هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۲۸ - باب یازدهم از نابایسته اجتناب نمودن و از بایسته در حجاب بودنست
بیا، ای رند عالم سوز بی باک
بعصیان پرده عصمت مکن چاک
سر از شرم گنه در جیب خود کن
حیا را پرده پوش عیب خود کن
کسی کو از حیا خون از جبین ریخت
[...]
هلالی جغتایی » صفات العاشقین » بخش ۴۰ - باب هفدهم در کم گویی که سبب نجاتست و موجب رفع درجات
بیا، ای گفتگو آغاز کرده
در گنج سخن را باز کرده
زبان درکش، که دارد بس خطرها
ز پیکان زبانها مغز سرها
سخن هر چند صراف معانیست
[...]