مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶
باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست
گرچه غلط میدهد نیست غلط اوست اوست
گاه خوش خوش شود گه همه آتش شود
تعبیههای عجب یار مرا خوست خوست
نقش وفا وی کند پشت به ما کی کند
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴
از دوستی دوست نگنجم در پوست
در پوست نگنجم که شهم سخت نکوست
هرگز نزید به کام عاشق معشوق
معشوق که بر مراد عاشق زید اوست
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۰
امشب منم و طواف کاشانهٔ دوست
میگردم تا بصبح در خانهٔ دوست
زیرا که بهر صبوح موسوم شده است
کاین کاسهٔ سر بدست پیمانهٔ اوست
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰
ای بیخبر از مغز شده غره بپوست
هشدار که در میان جان داری دوست
حس مغز تنست و مغز حست جانست
چون از تن و حس و جان گذشتی همه اوست
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۴
خواهی که ترا کشف شود هستی دوست
بر رو به درون مغز و برخیز ز پوست
ذاتیست که گرد او حجابت بر توست
او غرقهٔ خود هردو جهان غرقه در اوست
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۲
دلدار اگر مرا بِدِراند پوست
افغان نکنم نگویم این درد از اوست
ما را همه دشمنند و تنها او دوست
از دوست به دشمنان بنالم، نه نکوست
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۰
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد از دوست
اجزای وجود من همه دوست گرفت
نامیست ز من بر من و، باقی همه اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴ - از خداوند ولیالتوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بیادبی
هر که بیباکی کند در راه دوست
رهزن مردان شد و نامرد اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان
نه چنان حیران که پشتش سوی اوست
بل چنان حیران و غرق و مست دوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان
آن یکی را روی او شد سوی دوست
وان یکی را روی او خود روی اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۲ - تخلیط وزیر در احکام انجیل
قدرت خود بین که این قدرت ازوست
قدرتِ تو نعمتِ او دان که هوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۸ - به سخن آمدن طفل درمیان آتش و تحریض کردن خلق را در افتادن بآتش
بیموکل بیکشش از عشق دوست
زانک شیرین کردن هر تلخ ازوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۶ - ترجیح نهادن نخچیران توکل را بر اجتهاد
دیدهٔ ما چون بسی علت دروست
رو فنا کن دید خود در دید دوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۱ - تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش
باد در مردم هوا و آرزوست
چون هوا بگذاشتی پیغام هوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۵ - جواب گفتن شیر خرگوش را و روان شدن با او
چون قضا آید نبینی غیر پوست
دشمنان را باز نشناسی ز دوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۰ - پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید
چرخ سرگردان که اندر جست و جوست
حال او چون حال فرزندان اوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۷ - داستان پیر چنگی کی در عهد عمر رضی الله عنه از بهر خدا روز بینوایی چنگ زد میان گورستان
ای فناتان نیست کرده زیر پوست
باز گردید از عدم ز آواز دوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۶ - نصیحت کردن مرد مر زن را کی در فقیران به خواری منگر و در کار حق به گمان کمال نگر و طعنه مزن در فقر و فقیران به خیال و گمان بینوایی خویشتن
زانک آن دندان عدو جان اوست
من عدو را میکنم زین علم دوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۱ - در بیان آنک موسی و فرعون هر دو مسخر مشیتاند چنانک زهر و پازهر و ظلمات و نور و مناجات کردن فرعون بخلوت تا ناموس نشکند
نه که قلب و قالبم در حکم اوست
لحظهای مغزم کند یک لحظه پوست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۳ - حقیر و بیخصم دیدن دیدههای حس صالح و ناقهٔ صالح علیهالسلام را چون خواهد کی حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگرچه غالب باشد آن خصم و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا
بیخبر کآزار این آزار اوست
آب این خم متصل با آب جوست