اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱ - پیشکش به حضور اعلیحضرت امیرامان الله خان فرمانروای دولت مستقلهٔ افغانستان خلد الله ملکه و اجلاله
ای امیر کامگار ای شهریار
نوجوان و مثل پیران پخته کار
چشم تو از پردگیها محرم است
دل میان سینهات جام جم است
عزم تو پاینده چون کهسار تو
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۳ - افکار انجم
شنیدم کوکبی با کوکبی گفت
که در بحریم و پیدا ساحلی نیست
سفر اندر سرشت ما نهادند
ولی این کاروان را منزلی نیست
اگر انجم همانستی که بود است
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۷۸ - پند باز با بچهٔ خویش
تو دانی که بازان ز یک جوهرند
دل شیر دارند و مشت پرند
نکو شیوه و پخته تدبیر باش
جسور و غیور و کلان گیر باش
میامیز با کبک و تورنگ و سار
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۸۶ - قطرهٔ آب
مرا معنی تازه ئی مدعاست
اگر گفته را باز گویم رواست
«یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جائی که دریاست من کیستم؟
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۳ - عشق
فکرم چو به جستجو قدم زد
در دیر شد و در حرم زد
در دشت طلب بسی دویدم
دامن چون گرد باد چیدم
پویان بی خضر سوی منزل
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۷ - حکمت فرنگ
شنیدم که در پارس مرد گزین
ادا فهم رمز آشنا نکته بین
بسی سختی از جان کنی دید و مرد
بر آشفت و جان شکوه لبریز برد
به نالش در آمد به یزدان پاک
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۰۲ - نامهٔ عالمگیر (به یکی از فرزندانش که دعای مرگ پدر میکرد)
ندانی که یزدان دیرینه بود
بسی دید و سنجید و بست و گشود
ز ما سینه چاکان این تیره خاک
شنید است صد نالهٔ درد ناک
بسی همچو شبیر در خون نشست
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۱۱ - غنی کشمیری
غنی آن سخنگوی بلبل صفیر
نواسنجِ کشمیرِ مینو نظیر
چو اندر سرا بود، در بسته داشت
چو رفت از سرا تخته را وا گذاشت
یکی گفتش ای شاعرِ دل رسی
[...]
اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۸۳ - نوای مزدور
ز مزد بندهٔ کرپاس پوش محنت کش
نصیب خواجهٔ ناکرده کار رخت حریر
ز خوی فشانی من لعل خاتم والی
ز اشک کودک من گوهر ستام امیر
ز خون من چو زلو فربهی کلیسا را
[...]