گنجور

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۴ - شاخک شمعدانی

 

تو ای بی‌بها شاخک شمعدانی

که بر زلف معشوق من جا گرفتی

عجب دارم از کوکب طالع تو

که بر فرق خورشید مأوا گرفتی

قدم از بساط گلستان کشیدی

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۲۶ - دلدادگان من (اقتباس از ترانه‌های بیلیتس)

 

چون که دلدادهٔ نخستم، دید

ریخت در پای من، به دست امید

آتشین پاره‌های بی‌جاده

پربها رشته‌های مروارید

هریک از روشنی چو ماهی بود

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۲۷ - آتش

 

بی‌تو ای گل، در این شام تاری

دامنم پرگل از اشک و خون است

دیدگانم به شب‌زنده‌داری

خیره بر مجمری لاله‌گون است

من خموشم ز افسرده‌جانی

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۳۲ - دل من

 

درون کلبه تنگی شبانگاه

ز آتشدان، به هرسو شعله خیزد

در آتش چوب تر همچون دل من

«سری سوزد، سری خونابه ریزد»

سراید ساز، از سوز جدایی

[...]

رهی معیری