شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷ - طور تجلی
شب به هم درشکند زلف چلیپایی را
صبحدم سردهد انفاس مسیحایی را
گر از آن طور تجلی به چراغی برسی
موسی دل طلب و سینه سینایی را
گر به آیینه سیماب سحر رشک بری
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴ - من نخواهد شد
رقیبت گر هنر هم دزدد از من من نخواهد شد
به گلخن گرچه گل هم بشکفد گلشن نخواهد شد
مگر با داس سیمین کشت زرین بدروی ورنه
به مشتی خوشه درهمکوفتن خرمن نخواهد شد
حجابی نیست در طور تجلی لیکن اینش هست
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴ - جلوه جواله
این همه جلوه و در پرده نهانی گل من
وین همه پرده و از جلوه عیانی گل من
جز یکی راز که پیوسته نهان ماند، نیست
تویی آن راز که پیوسته نهانی گل من
همه طفلند در این وادی و تا این وادیست
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲ - غروب و مهتاب دریا
ای ماه شب دریا ای چشمه زیبایی
یک چشمه و صد دریا فری و فریبایی
من زشتم و زندانی اما مه رخشنده
در پرده نه زیبنده است با آن همه زیبایی
افلاک چراغان کن کآفاق همه چشمند
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵ - چشمه ابدیت
شکفتهام به تماشای چشم شهلایی
که جز به چشم دلش نشکفد تماشایی
جمال پردگی جاودانه ننماید
مگر به آینه پاکان سینه سینایی
رواق چشم که یک انعکاس او آفاق
[...]