گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - قصیدهٔ دریای ابرار «این تلخ می که هست دل مرده را حیات زهر است در دهان حریفان بد فعال»

 

کوس شه خالی و بانک غلغلش درد سر است

هر که قانع شد به خشک و تر شه بحر و بر است

تا ز هر بادی به جنبی ، پا به دامن کش چو کوه

کادمی مشتی غبار و عمر باد صرصر است

شکرگو ، ار فقر نفست را کشد ، زیرا خلیل

[...]

۲۵ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸ - در صفت موسم گرمای هند

 

خانه چو خورشید به جوزا گرفت

رفت در آن خانه درون جا گرفت

رفت در آن خانهٔ تیر از مسیر

محرق ازآتش خورشید تیر

باد ز جوزا شده آتش ز مهر

[...]

۲۵ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۲ - صفت طعام هندی

 

گرم‌ترین کارگزاران خوان

مایده کردند ز مطبخ روان

خوانچهٔ آراسته بیش از هزار

بر همه الوان نعم کرده بار

بانگ روا رو که ز اختر گذشت

[...]

۲۵ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۹ - حدیث بخشش جان و نوازش از ملک غازی مسلمانان دهلی را به لطف بی حد و بی مر

 

به پرسیدم من از پیروزی بخت

که ای رنگ تو از فیروزه گون سخت

ملک غازی که فتحش هم عنان بود،

خبر گو بعد فیروزی چه سان بود؟

جوابم داد کاز فیروزمندی

[...]

۲۵ بیت
امیرخسرو دهلوی