گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - مگر آرزوی دیدن ما در و دوستان و خویشان او را باز به دهلی آورد:

 

من ز پی شرم خداوند خویش

رفته ز جای خود و پیوند خویش

مادر من پیرزن سبحه سنج

مانده به دهلی ز فراقم به رنج

روز و شب از دوری من بی‌قرار

[...]

۱۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۵ - داستان در حک کردن نقش کفر به پلارک چند از دیباچه عشق خضر خان که شاهی از سواد هندوستان و حرفی خان خانان بود

 

کنون از فتح هندوستان دهم شرح

کنم دیباچهٔ گرشاسپ را طرح

بگویم آنچه کرد از کاردانی

گهی لشکر کشی گه پهلوانی

که چون شاه جهان شد عار باشد

[...]

۱۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلع‌الانوار » بخش ۷ - کینهٔ برادر و مهر دوست

 

از پی میراث یکی خشم ناک

ریخت به کین خون برادر به خاک

تیغ به خون شسته ز پهنای دست

پیش در میر ولایت گذشت

دید دو برنای چو سرو بلند

[...]

۱۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۶ - نصیحت کردن شاپور به خسرو و دلالت کردن او را به شکر

 

سخن پرداز گویای خردمند

چنین برداشت از درج گهر بند

که چون خسرو ز یار عصمت اندیش

به مشگوی خود آمد با دل ریش

ندیم خاص شاپور خردمند

[...]

۱۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۷ - رفتن خسرو به اصفهان به هوای شکر

 

هوای دلبر نو کرده در دل

همی شد ده به ده منزل به منزل

رها کرده همه ترتیب شاهان

درامد بی سپاه اندر سپاهان

بزرگ امید را در حال فرمود

[...]

۱۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۱۹ - بردن شکر خسرو را به خانهٔ خویش به مهمانی

 

به صد خواهشگری شهرا پریروی

به عشرتگاه خود شد میهمان جوی

شهنشه نیز نگذشت از رضایش

به مهمان رفت در مهمان سرایش

چو هر گل کرد خوش با بلبلی جای

[...]

۱۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۹ - حکایت شبانی که از غایت همّت‌، تیغ را آیینه وجاهت و قلم را عمدهٔ دولت خود ساخت

 

گویند که در عرب، جوانی

بوده‌ست ز نسبت شبانی

بختش چو به اوج رهبری داشت

همّت به فلک برابری داشت

زان پیشه کز اصل کار بودش

[...]

۱۹ بیت
امیرخسرو دهلوی