شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
با هرکه نشستی و نشد جمع دلت
وز تو نرهید زحمت آب و گلت
زنهار ز صحبتش گریزان میباش
ورنه نکند روح عزیزان به حلت
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم
کفر چو منی گزاف و آسان نبود
ثابت تر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آن هم کافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبود
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم
پروانه که سوخت زآتش خنجر شمع
آن عاشق بی قرار غم پرور شمع
میخواست نهان زچشم غیرش سازد
زان بال گشود و گشت گرد سر شمع
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت دوم
گویند به حشر گفتگو خواهد بود
و آن یار عزیز تند خو خواهد بود
از خیر محض جز نکوئی ناید
خوش باش که عاقبت نکو خواهد بود
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش چهارم - قسمت دوم
در مکتب عشق فضل و دانش رندی است
دانشمندی مایه ی ناخورسندی است
یک خنده زروی عجز بر خاک نیاز
بهتر زهزار گونه دانشمندی است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم
ای وصل تو برتر از تمنای امید
تا پخته ماند با تو سودای امید
من در تو کجا رسم که آنجا که توئی
نه دست هوس رسید و نه پای امید
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم
ما بی تو دمی شاد به عالم نزدیم
خوردیم بسی خون دل و دم نزدیم
بی شعله ی آه لب زهم نگشودیم
بی قطره ی اشک چشم بر هم نزدیم
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم
شاها دل آگاه گدایان دارند
سر رشته ی عشق بینوایان دارند
گنجی که زمین و آسمان طالب اوست
گر درنگری، برهنه پایان دارند
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم
ای بی خبر این نفس مجسم هیچ است
وین دایره و سطح مخیم هیچ است
دریاب که در نشیمن کون و فساد
وابسته ی یک دمی و آن هم هیچ است
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم
دی کز تو گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است، فریاد مکن
بر رفته و بر نامانده بنیاد مکن
حالی دریاب و عمر بر باد مکن