گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

ای عاشق و زاهد از تو در ناله و آه

نزدیک تو و دور ترا حال تباه

کس نیست که از تو جان تواند بردن

آن را به تغافل کشی این را به نگاه

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

ای برده به چین زلف تاب دل من

وی کشته به سحر غمزه خواب دل من

در خواب مده رهم به خاطر که مباد

بیدار شوی زاضطراب دل من

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش چهارم - قسمت اول

 

ای دل طلب علوم در مدرسه چند

تحصیل اصول و حکمت و هندسه چند؟

هر فکر به جز ذکر خدا وسوسه است

شرمی زخدا بدار این وسوسه چند؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش چهارم - قسمت اول

 

ای چرخ که با مردم نادان یاری

پیوسته بر اهل فضل غم می باری

هر لحظه ز تو بردل من بار غم است

گویا که از اهل دانشم پنداری

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش پنجم - قسمت اول

 

رندان گاهی ملک جهان می بازند

گاهی به نگاهی دل و جان می بازند

این طور قماردانه چند ست و نه چون

هر طور برآید آن چنان می بازند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش پنجم - قسمت اول

 

زاهد نکند گنه که قهاری تو

ما غرق گناهیم که غفاری تو

او قهارت خواند و ما غفارت

آیا به کدام نام خوش داری تو؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

جبری است که اختیار می زاید از او

ور عکس کنی قضیه ی شاید از او

چه جبر و چه اختیار، مختار یکی است

لیکن هر دو اختیار می آید از او

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر سوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

ما با می و مستی سر تقوی داریم

دنیا طلبیم و میل عقبی داریم

کی دینی و دین هر دو بهم جمع شوند

این است که ما نه دین نه دنیا داریم

شیخ بهایی