گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

بلبل اگر نه مست گل است این ترانه چیست؟

گر نیست عشق زمزمه ی عاشقانه چیست؟

ساقی اگر نه پرده فتادی زروی کار

می گفتمت که نغمه ی چنگ و چغانه چیست

پرواز کرد طایر ادراک سالها

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

دائما غفلت زگستاخی بود

که برو تعظیم ازدیده رود

لاتؤاخذان نسینا، شد گواه

که بود نسیان بوجهی هم گناه

زآنکه استکمال تعظیم او نکرد

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

در کون و مکان فاعل مختار یکی است

آرنده و دارنده ی اطوار یکی است

از روزن عقل اگر برون آری سر

روشن شودت کاین همه انوار یکی است.

تا شمع قلندری بهائی افروخت

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

لامکانی که در او نور خداست

ماضی و مستقبل و حال از کجاست

ماضی و مستقبلش پیش تو است

هر دو یک چیز است پنداری دو است

از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

بر یاد قدت دل رهی ناله کند

چون مرغ که بر سرو سهی ناله کند

گویند مکن ناله و این غم که مراست

بر دل نه، که بر کوه نهی ناله کند

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

من ندیدم در میان کوی او

در درو دیوار الا روی او

بوسه گر بر در دهم لیلی بود

خاک بر سر گرنهم لیلی بود

چون همه لیلی بود در کوی او

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

طرب ای عاشقان خوش رفتار

طلب ای نیکوان شیرین کار

در جهان شاهدی و ما فارغ

در قدح باده ای و ما هشیار

بر سر دست عشق، بازانند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

می کشد غیرت مرا گر دیگری آهی کشد

زآن که میترسم که از عشق تو باشد آه او

با رقیبان خاطرت خوب است و با ما خوب نیست

کار ما سهل است اما از تو این ها خوب نیست

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

اگر در پایت افکندم سری عیبم مکن کآندم

چنان بودم که از مستی زسر نشناختم یارا

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

حقا که به افسون دگرش خواب نیاید

آن کس که شبی بشنود افسانه ما را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

ترا ایزد همی گوید که در دنیا مخور باده

ترا ترسا همی گوید که در صفرا مخور حلوا

زبهر دین نبگذاری حرام از گفته ی یزدان

ولیک از بهر تن مانی حلال از گفته ی ترسا

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

شدم به عشق تو مشهور و نیستم خوشحال

که هر که دید مرا آورد ترا به خیال

اگر دلدار جلوه کند، با کدامین چشم بینمش ؟

وی را با چشم او باید دید تا جز او به دیده نیاید

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

یکی گفت پروانه را کای حقیر

برو دوستی در خور خویش گیر

رهی رو که بینی طریق رجا

تو و مهر شمع از کجا تا کجا

سمندر نئی کرد آتش مکرد

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد

نشاط و عیش بباغ بقا توانی کرد

و گر بآب ریاضت برآوری غسلی

همه کدورت دل را صفا توانی کرد

زمنزلات هوس گر برون نهی قدمی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

ای که جان را بهر تن می سوختی

سوختی جان را و تن افروختی

ای دریغا ای دریغا ای دریغ

آن چنان ماهی نهان شد زیر میغ

اندکی جنبش بکن همچون جنین

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

راه در دوست آشکارا مسپار

نامحرم پا بود در این ره، رفتار

یا پای چنان نه که نماند نقشی

یا نقش قدم با قدم خود بردار

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

بیش از این بد عهد و پیمانی مکن

با سبک روحان گرانجانی مکن

غمزه را گو، خون مشتاقان مریز

ملک زان تست، ویرانی مکن

با ضعیفان آنچه در گنجد مگو

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

ظاهرت چون گور کافر پر حلل

و اندرون قهر خدا عزوجل

از برون طعنه زنی بر بایزید

وز درونت ننگ می‌دارد یزید

هر‌چه داری در دل از مکر و رموز

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت اول

 

ما بیتو دمی شاد به عالم نزدیم

خوردیم بسی خون دل و دم نزدیم

بی شعله ی آه لب زهم نگشودیم

بی قطره ی اشگ چشم بر هم نزدیم

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم

 

گفتم به عزم توبه نهم جام می ز کف

مطرب زد این ترانه که می نوش و لاتخف

آیا بود که صف نعالی بما رسد

چون بر بساط وصل زنند اهل قرب صف

بشناس قدر خویش که پاکیزه تر ز تو

[...]

شیخ بهایی
 
 
۱
۲
۳
۴