شیخ بهایی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰
مقصود و مراد کون دیدیم
میدان هوس، به پی دویدیم
هر پایه کزان بلندتر بود
از بخشش حق، بدان رسیدیم
چون بوقلمون، به صد طریقت
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول
لامکانی که در او نور خداست
ماضی و مستقبل و حال از کجاست
ماضی و مستقبلش پیش تو است
هر دو یک چیز است پنداری دو است
از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت سوم » بخش سوم
از کتان و سمور بیزارم
باز میل قلندری دارم
تکیه بر خوابگاه نقش بس است
بر تنم نقش بوریا هوس است
دلم از قیل و قال گشته ملول
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول
خیال روی تو در خاطر است خلقی را
کسی ملاحظه ی خاطر کدام کند
نه آشنا و نه بیگانه ای نمیدانم
که اختلاط چنین را کسی چه نام کند
شرح غم عشق را بیان دگر است
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم
شیخ نادان برد ز نادانی
ظن که شد این کمال انسانی
که کند خانقاه و صومعه جای
واکشد پا ز باغ و راغ و سرای
ابهلی چند گرد او گردند
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش سوم - قسمت دوم
ای که بر خوان خدا نان میخوری
وین همه فرمان شیطان می بری
دیوت از ره برد لاحولیت نیست
وز مسلمانی بجز قولیت نیست
رهروان رفتند و تو درمانده ای
[...]