جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۴ - پند مأمون به فرزند خویش
با پسر گفت یک شبی مأمون
کای در اقبال و بخت روزافزون
چون رسد نوبت خلافت تو
حرص دنیا مباد آفت تو
هر که را از خلیفگی خدای
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۴۷ - سؤال غلام گناهکار از شاه گردون اقتدار
گفت شاها چو نهی و امر از توست
قدرت و فعل زید و عمرو از توست
می کنی امر و می کنی امداد
زید را در حصول فعل مراد
می کنی امر و می شوی مانع
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵۵ - اشارة الی قوله تعالی حکایة عن الخلیل علیه السلام و اذا مرضت فهو یشفین
به هدایت سرای قرآن آی
ادب آموز از خلیل خدای
زانکه شرط اذا مرضت چو گفت
در جزا در فهو یشفین سفت
شرط چون بود جنس سقم و مرض
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۴۲ - حکایت بر سبیل تمثیل
با پسر گفت لولیی در ده
نیست چیزی ز نان گندم به
گفت هرگز تو خورده ای بابا
گفت من خود نخورده ام اما
بود جدی مرا کهنسالی
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۱۰ - اشارت به کلام
وآخرین وصف کان کلام بود
نه به حلق و زبان و کام بود
بر کلامش سکوت سابق نی
تهمت خامشیش لاحق نی
حق تعالی چو بی عبارت و حرف
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۲۵ - اشارت به تطایر صحایف
از پی نفخ صور نوع بشر
چون شود حشر کرده در محشر
سویشان بعد از انتظارگران
نامه های عمل کنند پران
سعدا را دهند بهر شرف
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۲۸ - اشارت به مواقف عرصات
پنجه آمد مواقف عرصات
که مطیعان بایستند و عصات
کرده آماده خالق داور
بهر هر موقفی سؤال دگر
هر که گوید جواب خود به صواب
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۲۹ - اشارت به خلود کفار در نار و خروج بعض عصات به شفاعت
هر که افتد به دوزخ از کفار
جاودان جای او بود در نار
ور بود مؤمن فتاده ز راه
سوزد آنجا به قدر جرم و گناه
یا خود او را شفاعت شفعا
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۲۹ - اشارت به اصحاب مکاشفه که تجلی صفات است
آن یکی در مجالی اشیا
به صفت های حق بود بینا
هر چه بیند به معنی صفتی
گردد او را سبیل معرفتی
صد هزار آینه ست در نظرش
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱ - مقدمه
حمد ایزد نه کار توست ای دل
هر چه کار تو بار توست ای دل
پشت طاقت به عاجزی خم ده
واعترف بالقصور عن حمده
و توسل بافضل الصلوات
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۵۱ - حکایت روباه و روباه بچه
گفت با روباه بچه مادرش
چون به باغ میوه آمد رهبرش
میوه چندان خور که بتوانی به تگ
رستگاری یافتن ز آسیب سگ
گفت ای مادر چو بینم میوه را
[...]
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۶۰ - ندبه حکیم چهارم
حکیم چهارم ز کارآگهان
بدینسان مثل زد که شاه جهان
به تری ازان رویش آهنگ بود
که میدان خشکی بر او تنگ بود
کنون کرده زانجا سفر اختیار
[...]
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۶۴ - ندبه حکیم هشتم
ز هشتم جز این نکته سر بر نزد
که کس کوس ملک سکندر نزد
سفرها که او کرد گرد جهان
نکرده کس از خیل شاهنشهان
ولیکن به هر سو سفر ساز کرد
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۹
به بوستان سخن مرغ طبع من اکثر
به هفت بیت شود نغمه ساز و قافیه سنج
ز هفت پیکر گنجور گنجه هر غزلی
نمونه ای ست ز معنی نهان در او صد گنج
چو بیت بیت ز هر هفت ازان دو مصراع است
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۱۳
دل درین وحشتگه بیگانگان
یک حریف آشنا حاصل نکرد
در وفا کوشید عمری لیک ازان
غیر حرمان از وفا حاصل نکرد
کیمیاگر سالها بهر غنا
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۲۳
دلا منشین درین ویرانه چون چغد
سوی مرغان قدسی آشیان پر
بود گیتی درختی سر به سر شاخ
ولی جمله سوی یک اصل رهبر
ز هر شاخی سوی آن اصل ره جوی
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » قطعات » شمارهٔ ۳۵
به دندان رخنه در پولاد کردن
به ناخن راه در خارا بریدن
فرو رفتن به آتشدان نگونسار
به پلک دیده آتش پاره چیدن
به فرق سر نهادن صد شتر بار
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۳
جامی آمد درین سرای نبرد
دولت مرد عقل مادرزاد
وگر آن نیز نیست شیوه ادبی
کرده حاصل ز خدمت استاد
وگر آن نیز نیست سیم و زری
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۱۷
می خورد طعمه های رنگارنگ
خواجه از کسب اشتهای دروغ
می دمد بادهای ناخوشبوی
معده بر سبلت وی از آروغ
نگشاید فقیر روزه خویش
[...]
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲۹
خوشنویسی چو عارض خوبان
سخنم را به خط خوب آراست
لیک در هر غزل به سهو قلم
گاه چیزی فزود و گاهی کاست
کردم اصلاح آن من از خط خویش
[...]