شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب سوم در بیان واجب و ممکن و ممتنع
از مقولاتت اگر پرسد کسی ای شیردل
در جواب او بگو فی الحال ای چون جان و دل
جوهر است و کم و کیف است و اضافت بامتی
باز وضع و این و ملک، اَنْ یفعل و اَنْ ینفعل
شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب سوم در بیان واجب و ممکن و ممتنع
مرد دراز نیکو مهتر به شهر امروز
با خواسته نشسته وز فعل خویش پیروز
شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب سوم در بیان واجب و ممکن و ممتنع
اول ز مکوَّنات عقل و جان است
وندر پی آن، نُه فلک گردان است
زین جمله چو بگذری چهار ارکان است
پس معدن و پس نبات و پس حیوان است
شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب چهارم در بیان آنکه حکمت در آفرینش چه بود
ز رب العزة اندر خواست داود
چه حکمت بود کآمد خلق موجود؟
جواب آمد که تا این گنج پنهان
که آن مائیم، بشناسند ایشان
تو از بهر شناسائی گنجی
[...]
شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب چهارم در بیان آنکه حکمت در آفرینش چه بود
ای نسخۀ نامۀ الهی که تویی
وی آینۀ جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب پنجم در مبدأ و معاد
نخستین فطرت پسین شمار
تویی خویشتن را به بازی مدار
شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب پنجم در مبدأ و معاد
هر که اینجا آشنای او نشد
باز ماند تا ابد بیگانهوار
شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب پنجم در مبدأ و معاد
سالها باید که تا یک پنبه دانه ز آفتاب
حوریی را حُلّه گردد یا حماری را رسن
شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب پنجم در مبدأ و معاد
درصد هزار سال به برج دلی رسد
از آسمان عشق بدینسان ستارهای
شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب ششم در برابر کردن آفاق با انفس یعنی برابر کردن تن آدم با عالم
هر چیز که هست آنچنان میباید
وان چیز که آن چنان نمیباید نیست
شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب هفتم در تطبیق آفاق و انفس
جان مغز حقیقت است و تن پوست ببین
در کسوت روح، صورت دوست ببین
هر چیز که آن نشان هستی دارد
یا پرتو نور اوست یا اوست ببین