شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۹ - تمثیل در بیان مقام نبوت و ولایت
نبی چون آفتاب آمد، ولّی ماه
مقابل گردد اندر «لی معالله»
نبوت در کمالِ خویش صافی است
ولایت اندر او پیدا، نه مخفی است
ولایت در ولیّ پوشیده باید
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل اول » بخش ۱۰ - التمثیل
وحدت حق چو مرکزی است بسیط
ما همه نقطه های دور محیط
کژی دایره نه از نُقَط است
نقطه و آنگاه کژ، نه این غلط است
نقطه ها چون به همدگر پیوست
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۹ - حکایت
سخن شیخ محی ملت و دین
چون نکرد این دل مرا تسکین
راستی دیدم آن سخن همه خوب
لیک میداشت نوعی از آشوب
سر این حال را من از استاد
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل چهارم » بخش ۷ - الفرق بین الامر و الاردة
بی غرض یک سخن ز من بشنو
ره ببین اول، آنگهی میرو
زانکه بی این دو هیچ جا نرسی
یک اشارت بس است اگر تو کسی
چشم در مقصد ارادت دار
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل اول » بخش ۱ - الباب الرابع فی افعاله تعالی و تقدس الفصل الاول فی حقیقة الجبر و القدر علم الیقین
فعلها جمله فعل حق میدان
کافری گر نیاوری ایمان
فعل ما از مقید و مطلق
نیست الا ز علم و قدرت حق
کارها جمله آفریدۀ اوست
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل سوم » بخش ۴ - حکایت
گفت بابا فرج حدیث تمام
چونکه کردش سؤال خواجه امام
کین جهان مُحْدَث است یا که قدیم؟
چیست زین هر دو نزد قلب سلیم؟
گفت بابا به او ز روی یقین
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل پنجم » بخش ۳ - حق الیقین
مرکز روح عالم اعلاست
و آن منزّه ز شیب وز بالاست
بی تناهی و حصر و بی محل است
زانکه نور خدای لم یزل است
از اشارات حسی است بری
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۱ - الفصل الثّامن فی فواید طاعته تعالی
امر فرمود ایزد رحمان
همۀ خلق را ز انس و ز جان
به عبادت که خاصۀ ممکن
زانکه آمد و «ماخلقت الجّن»
تا عبادت بسوی ذکر بَرَد
[...]