ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۷ - داستان گرگ و روباه و اشتر
زین بیش غم زمانه نتوان خوردن
چه توان کردن چو هیچ نتوان کردن
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۳ - آمدن کنیزک روز دوم به حضرت شاه
که پازهر از زهر افزون شود
چو ز اندازه خویش بیرون شود
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده
در افشان لاله در وی چون چراغی
ولیک از دود او بر جانش داغی
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱۶ - داستان کبک نر با ماده
شتابندگی کار آهرمن است
پشیمانی جان و رنج تن است
پرستنده آز و جویای کین
به گیتی ز کس نشوند آفرین
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۱ - داستان بازرگان لطیف طبع
نیارم از تو یاد ایرا که گشته ست
مرا بر دل، فراموشی فراموش
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۴ - داستان صعلوک و شیر و بوزنه
شبی چون شبَه روی شسته به قیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر
نه آوای مرغ و نه هرای دد
زمانه زبان بسته از نیک و بد
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۴ - داستان صعلوک و شیر و بوزنه
حتی اذا نثر التبلج ورده
متدارکا فطفا علی الریحان
روز آمد و علامت مصقول برکشید
وز آسمان شمامه کافور بردمید
در شد به چتر ماه سنانهای آفتاب
[...]
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۱ - داستان پادشاه زن دوست
چه گویم که خوارم ز عشق تو گویی
هم از مادر عشق زاده ست خواری
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۳ - زبان گشادن شاهزاده روزهشتم
گر بسنجد سپهر، حلم ترا
بشکند خرد پله و شاهین
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۴ - داستان کدخدای با مهمان و کنیزک
جوانی که پیوسته عاشق نباشد
دریغست ورا روزگار جوانی
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۴۹ - داستان شاه کشمیر و دخترش و پری و چهار برادر زیرک
ای درون پرور برون آرای
وی خرد بخش بیخرد بخشای
کفر و دین هر دو در رهت پویان
وحده لاشریک له گویان
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵۴ - خاتمت کتاب
اگر روز من بر ندارد شتاب
ور اختر سر اندر نیارد به خواب
به گیتی نمایم یکی مهر چهر
کز اندازه او کم آید سپهر