×
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۱۴ - خبر بردن خادمه
خادمه آمد به بر یار باز
گفت که ای سرو قد دلنواز
کار جوان رفت ز دست ای صنم
می رود از دار جهان دم به دم
با دل پر حسرت ازین خاکدان
[...]
۱۵ بیت
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۲ - نامه هفتم
عاشق بیچاره چو بیدار شد
مست رخ یار چو هشیار شد
هیچ اثری از رخ دلبر ندید
راست چو ماهی به زمین می طپید
زهره آن نه که برآرد خروش
[...]
۱۵ بیت
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲۸ - نامه نهم
این سخنان خادمه چون باز گفت
چهره او چو گل احمر شکفت
خادمه را خواست بسی عذر، نیک
او به تمنای رخ یار لیک
روی نهاد او به کف پای این
[...]
۱۵ بیت