گنجور

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

ای مه از رخ دور کن یک ره نقاب

تا عرق گردد ز خجلت آفتاب

بی وصالت زندگانیها تلف

بی جمالت عشق رانیها عذاب

دیده مارا از آن عارض شکیب

[...]

۹ بیت
میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

آنکه در آتش غم سوخت دل خام من است

وآنکه او را غم کس نیست دلارام من است

توکه ته جرعه جام تو بود کوثر عشق

چه خبر داری ازین شعله که آشام من است

گرمی آتش دوزخ خوی خجلت ریزد

[...]

۹ بیت
میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

این زمینی ست که جولانگاه جانان بوده ست

در تن از جلوه جانان منش جان بوده ست

این زمینی ست که از نور جمال ورخ دوست

آفتابش حجل از ریگ بیابان بوده ست

این مدینه ست همانا که حریم حرمش

[...]

۹ بیت
میرداماد