گنجور

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۱ - وله

 

بسان چرخ عید جم دوباره

زمین بوسید در دارالصداره

بساط صدر را انباشت ازگل

صباح جشن فروردین دوباره

چمن خلد است و گلهایش حواری

[...]

۲۷ بیت
جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - ورودیه است

 

خیر مقدم بخرام ای بت سیمین صدرا

زادک الله تعالی شرفا والقدرا

رخ نما تا ببری ازسر خوبان غدرا

رفته همچو هلال آمده چون بدرا

آب ری خوب نشستت بمزاج و هاج

[...]

۲۷ بیت
جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۶ - وله

 

ای به رخت خط چو شب به دورهٔ خورشید

خال به تابان مهت چو بیم بر امید

حسن تو رخشان سهیل نعمت جاوید

رفته قمر گرد راهت از پی تعویذ

سنبلت افشان چو سنبله که به ناهید

[...]

۲۷ بیت
جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۱ - درمنقبت شیر خدا و مرثیه خامس آل عبا

 

چو حق را درمشیت اقتضای جود سرمد شد

زایجاد یدالله خلقت فیض موبد شد

علی کز فطرت حق جو زده زآیات الاهو

شب معراج نور او سراج راه احمد شد

امیر خایف و آمن خدیو موجد و کاین

[...]

۲۷ بیت
جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۹ - تضمین غزلی ازسعدی

 

گفت سکینه با پدر نیست اگر چه قابلم

ماندن قتلگاه را بیش ز هر چه مایلم

لیک چه سود کز برت برد و بزد موکلم

بار فراق دوستان بسکه نشسته بردلم

میرود و نمیرود نافه بزیر محملم

[...]

۲۷ بیت
جیحون یزدی