گنجور

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - وله

 

خورشید وش شود سوار آن نگار اسب

رقص آید از لطافت او ذره وار اسب

حسرت برم زمخمل زین پوش اسب او

چون زیر ران خویش کشد آن نگار اسب

گیرد قرار چونکه براسب آن سپید ساق

[...]

۱۶ بیت
جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - وله

 

هرآنکه هست چو او سرو نار پستانش

چه احتیاج به سرو است و نار بستانش

جز آن تن بت من اندرون پیراهن

که دیده پیرهنی پر کنند از جانش

مگر که فتنه آفاق زیر دامن اوست

[...]

۱۶ بیت
جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹ - مطلع ثانی

 

خسروی کافلاک را منقوش از اختر ساخته

حکم او اعراض را پابست جوهر ساخته

سرخ پوش عالمین آیات عشق حق حسین

کز می خم بلا لبریز ساغر ساخته

آن شفیع روز رستاخیز کاندرکار او

[...]

۱۶ بیت
جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - وله

 

خیز ای آیینه‌رخ می آر با صد طنطنه

کاینک از آب آورد دی چون سکندر آینه

ساغری خور زآب رز بیهوده در قاقم مخز

کز خز افزون است رز را طمطراق و طنطنه

روزن دل ساز سد از شیشهٔ آب رزان

[...]

۱۶ بیت
جیحون یزدی