×
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - وله
ای که زلف تو ولی نعمت مشک ختن است
وز لطافت بدنت جلوه گر از پیرهن است
بس زشرم دهنت غنچه لب خویش گزید
اینک آلوده بخوناب لبانش دهن است
بیستون تیشه زدن کوهکنی نیست ولیک
[...]
۱۲ بیت
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - وله
سزد که یزد نوازد به بام گردون کوس
به شکر آنکه رسد موکب امام از طوس
بایمن اندرش از صدق صوت یا سبوح
بایسر اندرش از قدس بانگ یا قدوس
دگر خصایص تسبیح آید از زنار
[...]
۱۲ بیت
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۳ - وله
از شه بوالی حکم نو در نصب دیگر سال بین
تاکشته میسازد در و دولت نگر اقبال بین
حکمی بخلعت توامان روحی بقالب همعنان
پیرو جوانرا زین و آن سرگرم وجد و حال بین
ترک مرا زین جشن کل کز خلدگوئی داشت گل
[...]
۱۲ بیت
جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۵ - وله
سپهسالار اعظم زد چو اندر مرز ری اردو
قضا را تاب شد از تن قدر را رنگ رفت از رو
ملک حیران که این داور زند آیا کدامین در
دول پژمان که این لشکر چمد آیا کدامین سو
بت من ای مه ارمن برجسم تو جانها تن
[...]
۱۲ بیت