گنجور

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » مرثیه

 

چرا فتاده ای، ای نخل نورسیده ی من

سرور سینه ی لیلا و نور دیده ی من

مگر چه شد که چنین اُفتاده ای خاموش

چه واقع است عزیزم که رفته ای از هوش

بپای خیز و بیارای قدّ دلجو را

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » مرثیه

 

بدادم زر، گرفتم در عوض جان

چه جان جان جهان به به چه ارزان

اگر زر، دادم امّا سر گرفتم

به عالم زندگی از سر گرفتم

همین دولت بس اندر نشأتیم

[...]

وفایی شوشتری